۶/۲۱/۱۳۸۹

غرش بارسلونای آذربایجان از اعماق قرنها- آرتان آرمان

عجیب است اینروزها اتفاقاتی که در پیرامون تیم پرهوادار تراکتور در جریان است نه فقط حیرت و شگفتی هر هوادار تراکتور را بر می انگیزد بلکه بعضاً سبب شاخ درآوردن وی نیز می گردد!. تراکتور اولین بازی فصل خود را در تهران آغاز نمود و در حالی که شور و حالی وصف ناشدنی جامعه ی دهها میلیونی هواداران تراکتور را فراگرفته بود اتفاقاتی در آن بازی کذایی حادث شد که انگار پس لرزه های آن هرگز سر به پایان نخواهند گذاشت. در تهران هواداران تراکتور در معرض شنیع ترین و انسان ستیزانه ترین رفتارهای نژادپرستانه ی هواداران تیم میزبان قرار گرفتند ولی بطور ناباورانه هواداران تراکتور محکوم به دو جلسه محرومیت از حضور در ورزشگاه شدند که بعداً به سه جلسه و حتی به چهار جلسه نیز افزایش یافت! و در مقابل هواداران سرتاپا نژادپرست، رنگ ادب بروی خود ندیده و لمپن تیم دردانه ی پایتخت یا باصطلاح همان پرطرفدارترین تیم ایران، آسیا و شاید هم جهان به دلیل رفتار خوب در بازی با تیراختور مورد تشویق و نوازش کمیته انظباطی فدراسیون فوتبال قرار گرفتند اما این همه ی ماجرا نبود تهدیدها و شاخ و شانه کشیدنها ادامه یافت و برگزاری مسالمت آمیز بازی با ملوان نیز که نمونه ی مثال زدنیی از فرهنگ ناب آذربایجانیان هوادار تراکتور را به معرض نمایش گذاشت انگار به مذاق حضرات خوش نیامد و آنانی که دوست دارند هواداران این تیم مردمی را به بیراهه کشانده و در مسیرهای صعب العبور گرفتار نمایند چنگ و دندان کشیدنهای خود را تداوم بخشیده و حوادث بازی با پرسپولیس را به مسابقه با استیل آذین نیز سرایت دادند که اگر چنان شود چنین می کنیم و چنان. این قصه سر دراز دارد و نگارنده نیز قصد وارد شدن به تمام جزئیات این داستان بی پایان را ندارد بلکه به جهت روزهای حساسی که در فراروی تیم محبوب آذربایجانیان قرار دارد هدف نوشتار سخنی چند با هواداران فهیم فوتبال آذربایجان می باشد.
هواداران عزیز ملتفت می باشند که تراکتور بعد از 8 سال دور خود چرخیدن در گرداب لیگ دسته اول با مدیریت توانمند اشخاصی مانند ناصر شفق و سایر مسئولان دلسوز و پرتلاش مجموعه ی باشگاه و بیرون از آن به سختی و با خون دل خوردنهای هواداران خود را از آن مهلکه بیرون کشید. سال اول حضور تراکتور در لیگ برتر چنان تب و تاب و شور و حالی به این لیگ به رکود گراییده بخشید و آنچنان کولاکی به پا کرد که نه فقط در ایران بلکه آسیا و حتی برخی نقاط جهان نیز زبانزد شد و تیمهای زیادی از اروپا و برخی نقاط دیگر جهان پیشنهاد بازی با این تیم را دادند تا فرصتی جهت مشاهده ی شور و حال هواداران این تیم از نزدیک دست دهد. تراکتور با حضور خود تیمهای سوگلی پایتخت را که سالها به پشتوانه مکش زالوگونه ی سرمایه های ناحق بیت المال چاق و چله گشته بودند در سایه قرار داده و با پاره نمودن حباب توخالی آنان داربی سرخابیشان را از اعتبار انداخت و نگاههای از حدقه درآمده جامعه ی فوتبال ایران و آسیا را به داربی کشوری بین آذربایجان و تهران معطوف نمود طبیعی بود که فروریخته شدن این تابوهای پوشالی خوشایند حامیان عقب ماندگی و واپس گرایی نخواهد بود و آنان اسبهای خود را جهت تحت کنترل گرفتن و به انزوا کشاندن آن زین نموده و شمشیرها را برای از میدان بدرنمودن این پدیده ی جوان از رو بستند. شفق را از تراکتور فراری دادند تا شیرازه ی آن را از هم بگسلانند، کمالوند را بر سر سفره ی خود نشاندند تا به زعم خود آمال و منویات خود را به تیم تزریق نمایند و با ادامه ی این سناریوهای جهت دار و چندبعدی اکنون تراکتور در مسیری بسیار سخت و ناهموار قرار گرفته است. فدراسیونی که تا دیروز با چشم بستن بر آشوبگریهای هواداران سرخابی در ورزشگاه آزادی آن را عادی پنداشته و خنده ی ملیحی می نمود و هولیگانیسم حاکم بر آنان را حاکی از شور و حال و احساسات هواداران عاری از فرهنگ آنان می پنداشت اکنون با پشتیبانی همسانان بیرون از مجموعه ی خود تمام قدرت خود را در مرحله ی اول جهت خدشه دار نمودن و تخریب چهره ی هواداران تراکتور و در وهله ی بعدی بستن همیشگی درب ورزشگاه بروی آنان بسیج نموده است تا فریاد حق طلبیشان را در گلو خفه نماید البته تعجبی ندارد که با غرش بارسلونای آذربایجان در ورزشگاه سهند و سایر ورزشگاههای کشور دوستداران تاریکی و دشمنان روشنایی اینچنین سراسیمه از خواب پریده و تلاش بر تزریق افکار مرض آلود خود به اقیانوس عظیم هواداران تراکتور بنمایند. سخن به درازا نکشد اما سؤال این است که در این وضعیت بلبشو چه انتظاری از هواداران تراکتور می رود؟ جهت خنثی سازی این اقدمات کینه ورزانه و ستیزه جویانه چه سیاستی را باید در کوتاه مدت در پیش گرفت و در بلند مدت چه استراتژیی را بکار بست؟ در رابطه با سؤالات مطرح شده و پرسشهایی از این قبیل توجه به نکاتی چند کم فایده نخواهد بود:
نکته ی اول: هواداران می دانند که تراکتور با مشقتهای فراوان خود را تا بدینجا رسانده است و همانطوری که هواداران این تیم مردمی قادرند با شور و حال خود جامعه ی فوتبال کشور را انگشت بدهان بگذارند به همان سان فرهنگ هواداری آنان نیز آنقدر پیشرفته می باشد که با مدیریت فضا و اتفاقات پیرامون تیم محبوب خود بدخواهان را از دستیابی به اهداف مغرضانه ی خود مأیوس سازند.
نکته ی دوم: تراکتور قدمتی نزدیک به نیم قرن دارد و هواداران این تیم در طی سالها با درک عمیق از مقتضیات فوتبال همواره الگویی برای سایر فوتبالدوستان کشور بوده اند هنوز هم خاطرات بازیهای جوانمردانه ی این تیم در جام تخت جمشید در اذهان عاشقان آن می چرخد تراکتور تیمی نیست که مثل برخی تیمهای بی ریشه مثل علف هرز از زمین روییده باشد این تیم همواره متکی به فرهنگ ناب هواداران خود بوده و از سال آخر حضور این تیم در لیگ دسته ی اول و در سال اول حضور آن در لیگ برتر فرهنگی در بین هواداران فراگیر شد که تحسین و تمجید همگان را برانگیخت. تشویق 90 دقیقه ای تیم خود بدون توجه به حاشیه ها، احترام به میهمان و حتی تشویق آن، تشویق تیم تا دقایقی بعد از بازی با احساس تمام حتی در شرایط باخت و دلشکستگی هواداران و ... نمونه هایی کوچک از فرهنگ مثال زدنی هواداران این تیم می باشد. فرهنگ این هواداران همواره فدراسیون فوتبال و سایر نهادهای مسئول را دنباله رو خود نموده است. همین هواداران بودند که فصل قبل با حضور شریفی رئیس کمیته ی انظباطی در تبریز چنان تحسین وی را برانگیختند که تا مدتها در همه ی محافل از هواداران تراکتور تعریف می نمود ولی اکنون چه شده است که چنین مورد جفا قرار می گیرند؟ و حتی فدراسیون فوتبال برای به اصطلاح تأدیب آنان بیانیه پشت بیانیه صادر می نماید؟ پاسخ این سؤالات واضح است یک وجه موضوع این است که ذهنیتی منفی همواره بر علیه هواداران تراکتور وجود داشته است و این نگرش با سرزدن کوچکترین اشتباهی از هواداران تراکتور آن را در بوق و کرنا نموده و فریاد "وااسفا" و "وامصیبتا" که هواداران تراکتور چنین و چنان کردند سر میدهد و وجه دیگر مسئله آنست که بدخواهانی که حرکت هواداران تراکتور در مسیری عادی را خوشایند خود نمی پندارند و در شرایط عدم وجود بهانه نمی توانند آمال خود را بر آنان تزریق نمایند با نفوذ دادن کاسه لیسهای خود در میان آنان تلاش بر سوق دادنشان به سمت افراط و تنشنج می نمایند و برخی هواداران ناآگاه نیز سوار بر موج احساسات در دام آنان گرفتار میگردند. آیا وارد نمودن اتهاماتی مانند آتش زدن صندلیهای ورزشگاه و یا تخریب اموال عمومی شایسته ی هواداران تراکتور می باشد؟ آیا هوادار تراکتور از تهران، آذربایجان و سایر نقاط ایران با اینهمه مشقت خود را به ورزشگاه آزادی می رساند تا صندلی آتش بزند؟ روشن است که مسببین این اتفاقات مطرود و مذموم از هواداران تراکتور نیستند ولی اقدامات اغتشاشگرانه ی آنان به اسم هوادار تراکتور تمام میشود بنابراین باید هوشیار بود و فرصت را از دست فرصت طلبانی که آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر بدنام نمودن هواداران تراکتور قدم برداشته و خواسته یا ناخواسته با ایفای نقش "آتش بیار معرکه" به تخریب آنان دامن میزنند گرفت.

نکته ی سوم: از اواخر حضور تراکتور در لیگ دسته اول گروهی از طرف برخی معلوم الحالان به درون هواداران تراکتور نفوذ داده شدند تا چشم، گوش و دست دشمنان تراکتور در بین هواداران باشند و با دست زدن به اقداماتی هم خواسته های مدنی آنان را از مسیر مسالمت آمیز خود منحرف نموده و هم مجری اوامر اربابان خود در بین هواداران تراکتور باشند. آنان در فصل قبل با به صدا در آوردن صدای ناهنجار طبلهای خود تلاش بر خفه نمودن فریاد هواداران تراکتور در گلوی خود می نمودند و یا اقدامات کودکانه ی مشابهی را در ورزشگاه به اجرا در می آوردند تا هواداران را در دام افکار بچگانه ی خود اسیر گردانند و با افشا و به شکست کشانده شدن چنین برنامه هایی تلاش بر به اجرا درآوردن سناریوهای دیگری نمودند و به زعم آنان سهل ترین کار ممکن به اغتشاش کشاندن ورزشگاه بود بنابراین تئاتر مضحک خود را در آزادی به روی پرده بردند و با به اغتشاش کشاندن ورزشگاه هواداران تراکتور را در مقابل تماشاگران تیم میزبان و فدراسیون فوتبال قرار دادند تا در نتیجه ی اعمالشان درب ورزشگاهها به روی هواداران تراکتور بسته شود و اربابانشان را خشنود گردانند. طبلهای گوشخراش آنان در فصل قبل تبدیل به "زورناها" یا "ووزلاهای" کذایی آفریقایی فصل کنونی شد انگاری که سر و کله ی هر چیز بنجل و بدردنخور قبل از همه جای ایران باید در تبریز و آذربایجان پیدا شود زیرا در تبریز بازار آنان داغ است و در جاهای دیگر به اندازه ی آذربایجان کارآیی ندارند! هواداران باید چهارچشمی مراقب اوضاع بوده و در دام سناریوهای از پیش نوشته شده ی این "زورناچیهای افراطگرا" گرفتار نگردند.

نکته ی چهارم: برخی هواداران با انتشار مصاحبه ای از مدیر عامل تیم در خصوص عدم اعزام هوادار به تهران قدری دلگیر گشته اند هواداران اگر مروری بر بازیهای گذشته ی تیم بیندازند هیچوقت باشگاه اقدام به اعزام هواداران ننموده و حضور هواداران در ورزشگاههای مختلف همواره خودجوش بوده و هواداران صرفاً به تأسی از عشق خود به تیم محبوبشان ورزشگاههای کشور را به تسخیر خود درآورده اند حتی علیرغم اینکه در دومین فصل حضور تراکتور در لیگ برتر بسر می بریم هنوز دو دستگاه اتوبوس درست و حسابی جهت انتقال هواداران به ورزشگاه سهند نیز وجود ندارد و هواداران تا به امروز با کوهپیمایی و مشقتهای فراوان خود را به ورزشگاه رسانده اند. هوادار تراکتور همواره به خود متکی بوده و تفاوتش با هوادار سرخابی و دیگران در این است که انتظار ندارد فرش قرمز زیر پایش پهن شده و یا برای حضورش در ورزشگاه مثل هواداران برخی تیمهای بی ریشه مثل همین استیل آذین ورزشگاه را سکه باران نمایند زیرا حضور هوادار تراکتور در ورزشگاه به دلیل عشقی است که دیگران از درک آن عاجز می باشند از اینرو هواداران باید حتی پرشورتر از قبل عزم خود را برای تسخیر ورزشگاههای کشور جزم نمایند.

نکته ی پنجم: هواداران کاملاً ملتفت به این نکته می باشند که با وجود معطوف و متمرکز نمودن نگاههای جامعه ی فوتبال کشور بطور کامل بخود و نائل شدن به دستاوردهای فراوان ما هنوز در ابتدای راهی سخت و ناهموار قرار داریم. ناگفته پیداست که به تدریج که رو به جلو پیشروی می نماییم صخره های بسیار بزرگ و صعب العبوری را در مسیر حرکت خود شاهد خواهیم بود که عبور از آنان چندان سهل نخواهد بود ولی ما همواره آموخته ایم که بخود متکی بوده و با عشق شورانگیز و قدرت بیکران خود تمامی موانع را از پیش روی خود برداریم بنابراین با مدیریت خردمندانه ی خود اسیر ترفندهای بدخواهانمان جهت به انزوا کشاندنمان نگشته و آگاهانه به پیش خواهیم تاخت. درست است که در بازی مقابل ملوان نیز ورزشگاه سهند مالامال از جمعیت بود که رسانه های زرد تلاش بر سخیف جلوه دادن این حضور نمودند ولی حضور هواداران باید به مراتب پررنگتر از این بوده تا هیچ حرف و حدیثی باقی نگذاشته و با منکوب نمودن مغرضان در سوراخهای خود، جرأت بیرون خزیدن از لانه هایشان را از آنان سلب نماید. همه تلاش آنان بر القای این نکته بوده است که استقبال هواداران تراکتور از تیم محبوبشان صرفاً به دلیل سال اول حضور آن در لیگ برتر و ذوق زدگی هواداران آن بوده است و رفته رفته تب و تاب آنان فروکش خواهد نمود درحالیکه امرور حتی کودکان شیرخواره نیز میدانند که عشق هواداران تراکتور به تیم محبوبشان صرفاً برخاسته از عشق آنان به سرزمین مادریشان بوده و تیم محبوب خود را نیز پرچمدار زبان و هویت به فراموشی سپرده شده ی خود میدانند بنابراین هواداران اینبار نیز مسئولانه تر از قبل و با درک شرایط حساس حاکم بر جامعه ی هواداران تراکتور بازهم در ورزشگاه تختی تهران تیم استیل آذین را میهمان خود نموده و در همه ی ورزشگاههای کشور بدون پرداختن به حاشیه ها تیم محبوب را به روزهای پیروزی بخش آینده هدایت خواهند نمود حضور آگاهانه، پرازدحام و پرصلابت هواداران با تشکیل زنجیره ای از اردبیل تا سولدوز و قوشاچای؛ از اورمو تا زنگان، قزوین و همدان؛ از تبریز تا تهران؛ و همه ی نقاط آذربایجان و سایر مناطق تورک نشین ایران مشت محکمی بر دهن بدخواهان شده و اقدامات مغرضانه و کینه توزانه ی آنان را در نطفه خفه خواهد نمود. ما باهم و دست در دست هم تیم محبوبمان را از دیوارهای نه چندان بلند فوتبال کشور عبور داده و رفیع ترین قله های جهانی را به زیر پای بارسلونای آذربایجان خواهیم آورد. عبور از فوتبال ایران و حضور در آسیا فقط بخش کوچکی از اهداف ما می باشد تراکتور به پشتوانه ی دهها میلیون هوادار لیاقت حضور و حتی تسخیر جام باشگاههای جهان و سایر میادین معتبر بین المللی را دارد.
پشت دریاها شهری است که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است/بامهایش جای کبوترانی است که به فواره ی هوش بشری می نگرند
اگر ثانیه ها را نگه داری، اگر دستانت قایق چوبی ات را به سوی افق دریا ترغیب کنند، اگر دانه های برف کوهستان را با سورتمه های شکارچیان آشتی دهی، شاید بتوانی غزال تیزپای وجودم را از دویدن های بی وقفه در انبوه جنگل زندگانی باز داری...

هیچ نظری موجود نیست: