۶/۱۶/۱۳۸۹

غزل آزربایجان در قرنهای نهم و دهم هجری


غزل ترکی آزربایجانی در آثار قاضی بورهان الدین و نسیمی در قرن هشتم تا نهم هجری، شامل مراحل تحول و صیروت خاص زبانی و محتوایی بود. طبیعی خواهد بود که کیفیت غزل در این سده ها متاثر از اوضاع و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آزربایجان باشد. سلسله های آغ قویونلو، قارا قویونلو و صفوی، در این مقطع پیش رو، بر آزربایجان و عمده مناطق پیرامون آن حاکمیت داشتند و در اثنای حکومت آنها، زبان ترکی نیز کم و بیش در شئون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ارتقای موقعیت داشت. در طول حاکمیت پادشاهان اثرگذاری چون جهانشاه ابن قارا یوسف و شاه اسماعیل ختایی، زبان ترکی که از موقعیت اجتماعی و فرهنگی مستحکمی برخوردار بود، به سطح زبان ادبی نیز ارتقاء یافت. از این به بعد با وجود شعرای فارسی سرا، غلبه در آزربایجان با شاعران ترکی سرا است و حداقل اینکه اهمیت آفرینش شعرای فارسی سرای آزربایجان به اندازه اهمیت آفرینش های ترکی نخواهد بود. این همه در شرایطی انجام می گیرد که به یاد داشته باشیم در دوره حکومت ایلخانان، آزربایجان از وزن سیاسی بالایی برخوردار گشت و از نظر مورخین سرشناس اهمیت برخی شهرها نظیر تبریز در این دوران مثل اهمیت ممفیس در تاریخ مصر است. 

غزل عمده قالب ادبی این دوران نیز هست. در سده های نهم و دهم هجری شاعران و غزلسرایانی چون: کشوری، حبیبی، سروری، بصیری، هلالی، حامدی، سوسنی، خلیلی، خزانی و شاهی معروفیت و اشتهاری داشتند. شاه اسماعیل نیز با وجود دلمشغولی های فرقه ای، سیاسی و نظامی، به سرودن غزلیات خود مشغول بود. عنوان ختایی نیز به عنوان تخلص وی از اشعارش نشات گرفت و هستند کسانی که او را فقط با عنوان شاه اسماعیل ختایی می شناسند. 

این دوره غیر از ارتقای سطح کیفی ادبیات ترکی آزربایجان و دلمشغولی بزرگمردان عرصه سیاست به آفرینش های ادبی به زبان مادریشان – ترکی آزربایجانی – شاهد ظهور گل سرسبد شعر ترکی آزربایجانی، تاج الشعرای شعرمان، ملا محمد فضولی نیز هست. همچنانکه غزل عمده قالب شعریست، عمده مضمون غزل نیز عشق است و کیفیات و معانی آن. 

آیینه سئور جاندان رۆخساره یی جانانی/ بیر غایته یئتمیش کیم، آیریلسا چیخار جانی. (فۆضولی)
ترجمه: آیینه، رخساره ی جانان از ته دل دوست می دارد/ به غایتی رسیده که گر جدا شود، جان زتنش می رود. (فضولی)

مضامین غزل همچون پیش، عشق و عرصه های آن و نیز طریقت و عرفان است. در این سالیان بر شمار طرفداران حروفیه افزوده می شود. غزل رسانه ی تبلیغی مناسبی برای تبلیغ عقاید صوفیانه و حتی تشیع می شود. همین قابلیت رسانه ای غزل گاهی در جهت تقابل با حاکمیت نیز بکار می رود. به هر حال، غزل تنقیدی این دوره کم نیست، بنابراین شاهد تنوع مضامین و خط سیر غزل این دوره نسبت به دوره پیشین هستیم. 

سبک غزل ترکی آزربایجانی اندکی متفاوت می شود و از تمایلات عامیانه دوره قاضی بورهان الدین که بویژه در آثار خود قاضی به شدت وضوح می یابد، اندک اندک به سبک نسیمی نزدیک می شود. افزون بر این، سبک آثار امیر علیشیر نوایی، شاعر و متفکر عرصه ترکی ازبکی، به غزل ترکی آزربایجان نیز انتقال می یابد. 

در آن سالیان نام و مکتب نوایی در تمام شرق نزدیک از شهرت خاصی برخوردار بود. در این سده ها برخی از شعرای آزربایجان در آسیای میانه می زیستند و می آفریدند و در جرگه مکتب امیر علیشیر نوایی بودند. برخی آز آنان پس از بازگشت به وطن، در انتقال مفاهیم مکتب نوایی و تطبیق آن با غزل ترکی آزربایجان بسیار موثر افتادند. 

اشعار و آثار امیر علیشیر نوایی، مطمئنا از مفاخر و نمونه های پر ارزش ملت ترک و زبان ترکی ازبکی است. کشوری از شعرای قرن نهم هجری به شدت متاثر از آثار اوست. وی آثاری به سبک نوایی نوشت و در برخی از غزلهایش، نوایی را تخمیس کرده است. 

***

پس از یک وقفه که به داستان ارزشمند خانم اِلوجا آتالی پرداختیم، از این پس دوباره با سلسله نوشته ها در ارتباط با سیر تحولات غزل ترکی آزربایجان، با شما خواهیم بود. علاوه بر این، وبلاگ «یوردوموز» تعطیل خواهد شد و مطالب ترکی و لاتین نیز در همین وبلاگ ارائه خواهد شد. 

خوشحالم که هنوز می توانیم با شما باشیم. با ما باشید و از نقدها و نظرات خود ما را مطلع سازید. امیدوارم همه بیش و پیش از آنکه بنویسیم، بخوانیم. در پایان غزلی از شاه اسماعیل ختایی به عنوان حسن ختام تقدیم علاقمندان و دوستداران فرهنگ و ادب ترک می شود. «سئوینجلی و باجاریقلی اولاسینیز».

دیلبرا، اول آی اۆزۆن خورشید تاباندیر مانا/ باخچان ایچیندن آخان سو، آب حئیواندیر مانا.
مسجیده وارماق نه حاجت دئدیم ائی زاهید مانا/ روح ایله زۆلفۆ آنین، کۆفریله ایماندیر مانا.
مۆدّعی لر طعنه سیندن سانمانیز من کیم دؤنم/ اول منیم جانیم ایچینده جانی جاناندیر مانا.
من سنینله سؤیلشنده گر زیمیستان، گر باهار/ هرنه چاغ گؤرسم سنی، عالم گۆلۆستاندیر مانا.
ائی ختایی، چۆن سنه حقدن نظردیر هر زامان/ عئشقین ایله بو حیاتیم باغی ریضواندیر مانا.

ترجمه: دلبرا روی ماهت برایم خورشید تابان است/ آب روان باغت، برایم آب حیوان است.
به زاهد گفتم برایم چه حاجت رفتن به مسجد است/ روح و زلف یار برایم آیت کفر و ایمان است.
مپندارید که با طعنه مدعیان از راه خود برگردم/ او در نهان جانم، جان جانان من است.
هنگام صحبت من با تو چه زمستان، چه بهار/ هر زمانی که تو را ببینم، برایم گلستان است.
ای ختایی، چون همیشه نظر کرده حقی/ با عشق تو این زندگی برایم باغ رضوان است.  (ختایی)      

هیچ نظری موجود نیست: