۷/۰۱/۱۳۸۹

فاشیسم آریائی فارس در هر جلدی دشمن آشتی ناپذیر ملت ترک آذربایجان

مقدمه: دشمن اصلی هویت زدائی ملت ترک آذربایجان را در کجا باید جستجو کرد؟ در ماورا طبیعت؟ یا در لابلای ابرها؟ امروز فاشیسم آریائی در هر جلدی و رنگی با تحقیر و توهین و جوک سازی های استادانه و سازمان یافته برای ملت ما
، شب و روز در تلاشند که با انکار ترک بودن ملت آذربایجان، ما را از هویت خود تهی سازند و حتی خودمان را به خودمان و برای نسل جدید ملتی طفیلی و نادان و هالو معرفی کنند، تا جائی که کودکان ما از ترک بودن و داشتن والدین ترک خود شرم کنند و کتاب شاهنامه فردوسی بعنوان راسیستی ترین و فاشیستی ترین کتاب که سرتا پا کینه و تحقیر و اهانت به ملت ترک بد نژاد و عرب تازی سوسمار خور، که امروزه توسط بودجه دولت با جلدی زرکوب در تمام کتابخانه های ایران همانند کتاب مقدس جای مخصوصی به آن اختصاص داده اند و کلیه گروههای اپوزسیون وقتی می خواهند ایران و فارس ایرانی را به جهانیان بشناسانند از شاهنامه فاکت می آورند، در واقع شاهنامه بعنوان شناسنامه ملت فارس در همه جا ارائه می گردد، که در این کتاب ترک و عرب را به بدوی ترین شکل موجود از نظر نژادی مورد تحقیر واقع شده و توهین هائی که به ملت ترک و عرب کرده که بد تر از توهین ها و تحقیر های جوکهای سکولارها و لیبرالهای مدرن می باشد، من در تعجبم، که مسئولین حقوق بشر سازمان ملل تا به حال متوجه ترویج نژاد پرستانه کتاب شاهنامه نگردیده اند و آنرا بعنوان راسیستی ترین کتاب تاریخی فاشیسم آریائی به جهانیان معرفی نکرده اند، دشمن ملت ما در کنار ما در داخل خانه ما در مدارس ما در تلویزیون ما در رادیو ما کمین کرده و سنگر گرفته اند و هر روز کودکان ما را در زبان فارسی ذوب کرده و در خود حل کرده و بی هویت می سازند و مارک فارس ایرانی بر پیشانیش می کوبند و فردا بدست همین کودکان معصوم، شمشیر فاشیسم آریائی را خواهند داد تا زبان مادری والدین خود را از بیخ ببرند و ملت ترک را در ایران فارسیزه کرده و موجودیت آن را بطور کامل محو و نابود سازند، تا با خیال راحت وجود هویت ترک و زبان ترکی را در ایران انکار کنند،
بزرگترین وظیفه ائی که امروز بر دوش روشنفکران آذربایجانی سنگینی می کند، برداشن عینکی است، که راسیسم فارس به چشمان ملتمان زده است، با علم به اینکه، تا زمانی که عینک راسیسم بر چشمان ملتمان است، آنها آسیمله شدن را امری طبیعی خواهند پنداشت، باید دل و جرئت ملتمان را در دفاع از هویت خود و شجاعت در اعاده هویت خود بالا ببریم و آنها را به ابراز ترک بودن خود ترغیب و از موقعیت موضع ضعف خارج کنیم، تا سعی کنند در مجامع عمومی با روئی باز با همزبانان خود ترکی حرف بزنند و معترضین را با نگه کردن عاقل اندر سفیه و یا عاقل اندر فاشیست سرجایشان بنشانند، در واقع توضیح هم لازم نیست، چون حرکات چشم و صورت و حالت های انسان بعضاّ خیلی بهتر از توضیح تأثیر گذار است و مجادله با راسیسم فارس بی نتیجه است، بعلت اینکه راسیسم و افکار راسیستی مثل قارچ حالت انگلی دارد و بدون تخم و ریشه می باشد و با چسبیدن به دیگر گیاهان تغذیه می کند و در مورد راسیسم فارس با تغذیه از زحمات دیگر ملل تحت ستم و بر اساس خصلتهای نارسیستی و پیش فرضهای مالیخولیائی از تاریخ بنا نهاده شده، بدین جهت مباحثه جدی با راسیست های فارس آب در هاون کوبیدن است، و بدین جهت آنها باید در عمل و زمانی که در موضع دفاعی قرار گرفتند خود بخود طبق معمول به عقب نشینی مصلحتی متوسل شده به تعریف وتمجید از آذری ها غیور خواهند پرداخت، و طبق معمول، آذربایجان سر ایران است و اولین بار قانون در آذربایجان تدوین شده، اصلا اگر آذری ها نباشند، ایران ثناری ارزش ندارد، هرگز باور نکنید، چون آن عقب نشینی مثل این می ماند، که کسی از جوی آبی نمی تواند بپرد، ده قدم به عقب برگشته و با سرعت اولیه می خواهد به آنطرف جوی بپرد، اعتماد کردن به راسیسم فارس چیزی بجز ضرر و زیان نصیب ملت نخواهد کرد، چطور ما می توانیم بخود بقبولانیم، که بعنوان یک ملت سی میلیونی در این دنیای مدرن قرن بیست یکم، هویت ملت ما بدست مشتی فاشیست آریائی ترسو و بزدل غارت شود؟ و استقلال چگونه زیستن را نداشته باشیم، که به سرنوشت خودمان تصمیم بگیریم، باید آگاه باشیم و نگذاریم خیانت دیگری توسط نسل ما برای برای نسل آینده به ارث بماند، هر آن باید قتل ستارخان و همچنین قتل عام ٢٥ هزار نفر در ٢١ آذر سال ١٣٢٥ را بدست متجاوزین راسیست فارس در یورش به خاک آذربایجان را فراموش نکرده و هر آن آویزه گوش خود قرار دهیم، چون در طول ٨٥ سال آنها نشان داده اند که هروقت ما با آنها رو راست بودیم با بیگانگان همدست شده و از پشت به ما خنجر زده اند و حالا نوبت ماست که به هر قیمتی شده حریت حریم خود را بدست آوریم، چون تنها دشمن ملت ما فاشسیسم آریائی است، حالا این فرقی نمی کند که سلطنتی باشد، یا جمهوری اسلامی باشد، یا جمهوری ایرانی باشد، کمونیست باشد، یا حزب الهی، لیبرال و سوسیال دمکرات یا سکولار و یا حتی فیمینیست باشد،
در هر صورت ما دهها برابر آنها باید انرژی صرف کنیم، تا آذربایجان جنوبی و موقعیت بلعیده شده آن را در شکم دایناسوری مثل ایران، به جهانیان بشناسانیم و از تمام مراجع جهانی برای برسمیت شناختن وطن و زبان مادری خود طلب همکاری بکنیم، چون راسیسم فارس با ثروتهای باد آورده از نفت عربهای الاحواز و معادن آذربایجان در عرض این هشت دهه توانسته است، که تمام مؤسسات تاریخی و خبری و سیاسی را در دنیا توسط لوبی های پانیرانیست خود، که بعلت قدمت اقامت در خارج و یادگیری زبانهای کشور های مختلف قبضه کرده و همه مزیت ها را در هر زمینه ائی و هر چیز ارزشمند دیگر ملت ما را در سطح جهان بنام خود به ثبت برساند، که درطول این سالهای سپری شده، که همه اینگونه امکانات از ملت ما صلب گردیده است و عملا وجود سی میلیون آذربایجانی ترک زبان در سایه نگه داشته شده است و اگر هم امروز صدای ملت ما توسط خبرگزاری های معتبر جهان منتشر نمی گردد، بعلت وجود اختاپوس های سانسور خبری راسیسم فارس، چنگ انداخته در تمام ارگانها و مؤسسات دولتی و غیر دولتی کشور های خارج می باشد،
با توجه به توضیحات فوق باید تمام تمرکز و انرژیمان را بر علیه فاشیسم آریائی، در واقع یگانه دشمن آشتی ناپذیر ملت ترک آذربایجان، در هر جلد و لباسی، چه در داخل و چه در خارج باید متمرکز و معطوف داریم، این یک تکلیف تاریخی است بردوش روشنفکران آذربایجان جنوبی، که بی وقفه و در همه جهات، بدون اشکال تراشی به دیگر هموطنان ترک، پا پیش بگذارند و هرکسی که حتی به اندازه سر سوزن در راه رهائی آذربایجان قدم بر می دارد، باید قدردانی گردد،
با انگشت گذاشتن بر روی دشمن و نامیدن و شناختن آن و تعیین موضع در قبال آن، ما قادر به وحدت در حرکت ملی خواهیم بود،
دشمن ملت ترک آذربایجان جنوبی کیست؟
١- دشمنان ملموسی که مسبب آسیمله کردن و شدن ملت ما شده اند و ملت ما را به این روز انداخته کیستند؟
این باید دقیقاّ روشن شود و در آسمانها یا در آمریکا و یا اروپا و اسرائیل دنبال دشمن خیالی نگردیم،
٢بازوهای اجرائی دشمن در محو هویت ملی ما چه کسانی هستند؟ آیا ملت فارس با حمایت از روشنفکران خود، عوامل و بازوی اجرائی این آسیملاسیون هستند؟
نقاط ضعف ملت ما و اشتباهات ما در کجاست؟
١- آیا زود باوری و اعتماد سریع و برخورد شدید عاطفی بعنوان پاشنه آشیل ملت ما عمل نمی کند ؟
٢-  آیا جستجو کردن و نشان دادن دشمن واقعی ملتمان در ماوراء و در نتیجه دادن آدرس عوضی و انحراف ملتمان، به معنی سوق دادن ملت به فراموش کردن دشمن و در نتیجه باز گذاشتن دست راسیسم فارس برای تهاجمات جدید نیست؟
٣- عدم تحمل و تقبل انتقاد، که حتی بعضاّ بعلت عدم توانائی تقبل ایرادات خود و عدم توانائی در پاسخ گوئی به انتقادات و اعتراضات و عدم توانائی اصلاح خود، متوسل به نصب اتهامات و بهتان های ماکیاوالیستی شده و منتقدین خود را سنگسار می کنند، بعضی از رهبران ما در حرکت ملی، مثل شوفری می مانند، که در جاده ائی که گل آلود است، در باتلاقی گیر افتاده اند و بدون توجه به موقعیت جاده و بدون توجه به بوکساوات چرخها مرتباّ گاز می دهند و نمی خواهند از ماشین پیاده شده و به زیر چرخها نگاه کرده و با پر کردن زیر چرخ با چوب یا سنگ بستر باتلاقی را کمی محکمتر و برای ادامه حرکت مطمئن تر سازند و لذا مرتب به گاز دادن خود ادامه می دهند تا جائی که یا بنزین تمام می کنند و یا موتور ماشین می سوزد و یا ماشین مثل جوز دور خودش بچرخد ، و در نهایت با بدبینی و نفرت از رانندگی، ماشین را ترک می کنند، که عملاّ باعث چاله کردن بستر راه و مسدود کردن آن برای دیگر اتومبیل ها می شوند،
این وقعیتی است که عامل اصلی آسیملاسیون ملت ما انسان است، که باعث شده، که ملت ما را بسوی بی هویتی سوق دهد، ولی ما باید بدانیم آن انسان کیست، که با ملت ما چنین کرده، تا بتوانیم یقه اش را بچسبیم و تا تکلیفمان را با آنها یکسره کنیم، آنها موجودات فضائی که نیستند؟  انسان هائی هستند، که ملیت ما را ندارند و زبان ما را نمی دانند و تنها وجه مشرک ما با راسیسم فارس مذهب شیعه است و زیستن اجباری در داخل این خطوط اجباری ایران که به کمک چماق رضا خان قلدر برپا شده، که به خاطر آن تار و پود هویت ملی ما را می خواهند ببلعند،
به چه نحوی می تواانیم آگاهی به هویت ملی را به گوش پائینترین اقشار ملتمان برسانیم و ارتباط منافع اقتصادی را در گرو حفظ هویت ملیمان توضیح دهیم،
١- با توضیح دادن و بیان بلایائی که توسط راسیسم فارس بر ملت ما تحمیل شده،
٢- فراهم آودن شرایطی برای رو در رو واقع گردیدن عملی و ملموس ملت ما در مقابل راسیسم فارس و نشان دادن قیافه کریه و واقعی فاشیسم آریائی، در هر جلد و رنگی، دقیقاّ در لحظه ائی که ملت ما برای اعاده حیثیت ملی خود دست به اقدام عملی می زنند و شاهد درنده خوئی آنها در جلد مسلمان یا دمکرات یا سکولار یا کمونیست باید نشان داده شود،
٣- در برخورد متوهمانه با راسیست های فارس، بعضاّ مشاهده می شود که عده ائی با توضیح دادن و دلیل و دلایل می خواهند آنها را قانع کنند و از اینکه سانسور و یا و از اینکه توسط راسیستهای فارس تحقیر می شوند گله مند می شوند، از سیستم ذهنیتی که کمر به قتل هویت و ملیت و زبان مادری ما بسته ما انتظار لطف و مرحمت از آنها نمی توانیم داشته باشیم، این دوستان اگر قتل عام ٢١ آذر را بیاد بیاورند و یک لحظه عمیقاّ به فکر فرو بروند و تجسم کنند، که آیا قاتلین آنها چه کسانی بودند؟ هرگز نمی توانند متوهم شوند،
٤- شعارها بر حسب روند حرکت ملی باید انتخاب گردد، چون شعارها چکیده و جوهر آه و درد یک ملت است،
حدوداّ با این محتویات بطبع مطابق شرایط موجود می تواند بر روی مردم تأثیر گذار باشد،
پیشه وری اؤلمئیب، اونون یولی بیتمئیب،
آنون سنون فارس دَیئر، فارسی دانئشما آنا،
آتون سنون فارس دَیئر، فارسی دانئشما آتا،
تؤرکین دیلی گوزلدی، خط یازئسی لاتیندی،
بیز آذربایجان میلَتی، تؤرک اوغلی تؤرک اولموشوخ،  باس بایرا فارس راسیست،  آذری قومی نه دئر؟
قاجار دئیلی تؤرکمؤش، باش کندی تهرانئمیش،
قئوم لا کرج ترک اولموش، بیر بیرئیله بیرلَشمیش،
امروز بر حسب شرایط موجود و موضع ضعف ملت ما، باید بولدزروار کوه ایجاد شده درجلوی پای ملتمان را با قلم های تیز خود و سخنرانی های آتشین خود بشکافیم و از سر راه ملتمان برداریم و واقعیات را به شکلی کاملاّ آشکار به ملتمان توضیح دهیم و آنها را به منافع ملی خود آگاه سازیم، تا از قفس های آهنی ذهنی راسیسم فاشیست آریائی رهایاشان سازیم،
اگر روزی برسد که ملت ما در برخورد با ملت فارس همان احساسی را پیدا کنند، که در برخورد با دیگر ملت های خارجی مثل چینی یا هندی یا روس را داشته باشند، بعلاوه بچشم ملتی متجاوز به خاک و سرزمین ما و عاملین قتل عام ٢١ آذر و عاملین سالها تلاش متمادی برای نابودی هویت ملی و زبان ملت ما جهت استمرار اشغال آذربایجان نگاه کنند و آن روز، اولین روزی خواهد بود، که ملت ما به توانائی کسب استقلال ملی خود دست خواهند یافت،
پاورقی: علل عدم همخوانی حروف عربی با زبان ترکی، بر خلاف زبان فارسی، ریشه در نهوه گویش اصوات در زبان عربی و ترکی می باشد، انتخاب حروف الفبای عربی توسط حکومت عثمانی در رابطه با اعتقادات دینی و احترام به الفبای قرآن صورت گرفته و دیگر ترک زبانان هم، از جمله آذربایجان، به تبعیت از همان دیدگاهای اسلامی و قرآنی حروف الفبای عربی را انتخاب کرده اند، ولی عدم امکان رشد و تکامل ادبیات ترکی با استفاده از حروف الفبای عربی برای نگارش ترکی در طول چندین قرن نمایانگر عدم همخوانی زبان ترکی با الفبای عربی است و استفاده از حروف الفبای عربی برای نوشتن ترکی مثل این می ماند، که کسی بخواهد سوپ را با چنگال بخورد،
مثلاّ کلمه اوزوم در ترکی با الفبای لاتین به چهار شکل نوشته می شود که کاملاّ مفاهیم جداگانه ائی دارند و مفاهیمی چون صورتم، خودم، شنا بکنم؟ و پاره اش بکنم؟ ، خوانده می شود در صورتی که برای لغت اوزوم با الفبای عربی فقط به یک شکل نوشته می شود، البته نوشتن به کمک  زمه کسره در این عصر مضحکه ائی بیش نیست،
استفاده از حروف عربی برای نوشتن متون ترکی خوانندگان را دچار سردرگمی و موجب فاصله گرفتن آنها از زبان ترکی خواهد شد، حقیقتاّ جای سئوال و تعجب است، که در این دنیای مدرن الفبای لاتین، چه اصراری هست، که حتماّ با زمه و کسره متنی نوشته شود، البته پیشنهاد استفاه ازحروف عربی در دانشگاه با انگیزه سالم صورت نمی گیرد و طبیعاّ باعث دلزدگی دانشجویان از زبان ترکی و عدم رشد و تکامل زبان ترکی خواهد بود،
از زمانی که در بعضی از کشور های ترک نشین الفبای لاتین جایگزین عربی گردیده است موجب رشد ادبیات و زبان ترکی و متعاقب آن باعث شکوفائی اقتصاد شده که ما در ترکیه مدرن امروزی شاهد تأثیر الفبای لاتین در رشد و تکامل زبان و مهمتر از آن رشد زبان ارائه تولیدات صنعتی هستیم، رسمی شدن زبان فارسی در ایران به زور سر نیزه رضاخان قلدر صورت پذیرفته و با رأی مردم تصویب نشده و به خاطر اینکه کودکان ما نفهمند ترکه خر یعنی چه و مثل والدینشان تحقیر نشوند، بهتر است از این به بعد مطلقاّ زبان فارسی را یاد نگیرند،
توضیح مختصر:  در رابطه رابطه با جنجالی که بر سر سخنان رحیم مشائی رئیس دفتر احمدی نژاد راه افتاده
رحیم مشائی با انگشت گذاشتن بر روی نارسیسم نژاد برتر فارس آریائی اپوزسیون از کلیه جناحها، در واقع بر اساس نقطه مشترک جانم فدای ایران، که با فراموش کردن و نادیده گرفتن وجود دیگر ملیتها در ایران و برای جذب  افکار عمومی ملت فارس و کاهش بحران حکومتی دست به این شگرد زده است ، این واقعیتی است که رحیم مشائی هم جناح و همکار اصلی و جزو همفکران احمدی نژاد است و بطبع مصباح یزدی و احمد جنتی و سرلشگر فیروز آبادی هم در جریان امر واقعند، این خیلی طبیعی است، که وقتی احتمال حمله آمریکا می رود پانیرانیستهای وطن پرور همدیگر را در آغوش بگیرند و به کتاب مقدس شاهنامه متوسل بشوند،
این واقعیتی است، که فاشیسم آریائی فارس متکبر،  از غرب به رهبری آمریکا متنفر است و چشم دیدن ابرقدرتی آنها را ندارند، حاکمیت و اپوزسیون فارس و بویژه نسل جوان حداقل در دو دهه اخیر، با ایجاد جو  اولترا ناسیونالیستی ایرانی توسط دولت و جناحهای مختلف اپوزسیون بدنبال داستان و افسانه های خیالی تاریخ ایران هستند و کتاب های تاریخ ایران هرگز باندازه ٢٠ سال گذشته در بین فارس زبانان اینقدر خواننده نداشته است،
چه کسی می تواند مدعی شود که بیش از سالهای اخیر  فارس زبانان شاهنامه خریده و شاهنامه خوانده اند؟ یکی از کتابهائی كه بی وقفه در انتشاراتی های ایران زیر چاپ می رود شاهنامه است. از روی شاهنامه چاپ مسكو چندین چاپ بیرون آمده كه بعد از مدتی تمام  شده است. شاهنامه معروف به خالقی كه در امریكا چاپ شده بود و چند هزار دلار قیمت داشت که دوباره در ایران چاپ شده كه آنهم نایاب است، چاپ این همه شاهنامه و تبلیغ  آن توسط  محمدعلی رامین  تئوریسین  نفی وجود هولوکاست و  نور چشم  احمدی نژاد و رحیم مشائی و جوانفکر و همچنین به کمک کلیه جناحهای اپوزسیون فارس در خارج چاپ و تکثیر و تبلیغ شده است،

هیچ نظری موجود نیست: