اجعه آنجا بیشتر خودنمایی میکند که روحانیان برخاسته از آزربایجان پشت به مردم خود کرده و چشم بر حقیقت میبندند. روحانیان ترکزبان همین که به شهر مقدس قم میآیند زبان مادر خود را فراموش میکنند در حالی که روحانیان فارسزبان با وجود تحصیل درازمدت در نجف، به پاسداشت زبان مادر خود اهمیت میدهند و در کنار فعالیتهای مختلف، بسیاری از آثار خود را به زبان مادری مینویسند امام خمینی از جمله همین روحانیان است.
انتظار بیجایی نیست که علمای ترکزبان به نجات زبان دوم جهان اسلام برخیزند ابتدا خود بنویسند و بعد طبق قانون اساسی از حکومت برای چنین کاری آزادی و امکانات بخواهند. چنین کاری البته هزینه دارد. روحانیان آزاده انگشتشماری چون حجتالاسلام عظیمیقدیم چنین راهی را رفته و هزینههای گرانی پرداختهاند و برخی از بزرگان نیز چون آیتاللهالعظمی بیاتزنجانی بر این مهم، تاکید کردهاند. اگر روحانیون آزربایجان نمیخواهند چنین بار سنگینی را بر دوش بگیرند، حداقل از جوانان همزبان خود حمایت کنند که هماینک برای دفاع از حقوق نخستین مردم آزربایجان به زندان افتادهاند. رایزنی برای آزادی آنها و صدور بیانیهای با امضای حوزه علمیه برای حمایت از کسانی که برای آموزش و گسترش زبان دوم جهان اسلام و زبان مادر آنها دستگیر شدهاند، کوچکترین وظیفه ای است که روحانیون آزربایجان میتوانند انجام دهند.
اگر حوزه علمیه، بیش از این، بر آنچه اینک در آزربایجان جاری است، بیتوجهی کند و بر این فاجعه انسانی، کنشی نشان ندهد، نخستین ضربه را خودش خواهد خورد. در حالی که آزربایحان برای به دست آوردن حقوق نخستین خود، یکسره به پاخواسته، حوزه علمیه به خواب گران رفته است. رستاخیز فرهنگی آزربایجان سه سال پیش در خرداد 85 بر خیابان ها جاری بود و اینک در استادیومهای ورزشی جریان دارد. فردا را نمیدانیم انتخاب با جوانان هویتطلب است. آزربایجانیها راه خود را گزیدهاند. اگر حوزه بیش از این بر سکوت و بیتوجهی خود، پایفشارد، برای همیشه آزربایجان را از دست خواهد داد و دیگر نه می تواند شاهد رویش علامههای آزربایجانی باشد و نه میتواند بر حمایت مالی کارگران و کشاورزان و پیشهوران آزربایجان اتکا نماید. هشدار! آزربایجان دارد از همه دنیای شما قطع امید میکند بخاطر اسلامِِ محمد هم شده، به داد آزربایجان برسید. هماینک بهترین فرزندان آزربایجان در انفرادی به سر می برند… .
نژادپرستی تمامعیار بزرگان قوم فارس، عامل اصلی فاجعه حقوق بشری در آزربایجان
سیاستگزاران فرهنگی کشور که عموما یا از مناطق فارسزبان برخاستهاند و یا با هژمونی فارسگرایی رشد یافتهاند، زبان فارسی را دومین زبان جهان اسلام و زبان فرهنگی دین مینامند و همواره برای پیراییدن آن تلاش میکنند. برخلاف دیدگاه این سیاستگزاران، زبان فارسی نه دومین زبان جهان اسلام که سومین آن نیز نیست. اگر بنا بر جمعیت است ترکان و هندوان و پاکستانیها و سنگاپوریها و مالاییهای مسلمان بیش از فارسها نفوس دارند و اگر بنا بر تاثیر فرهنگی و سیاسی در دوره های مختلف تاریخی و همچنین عصر حاضر باشد، به گواه تاریخ، ترکان بیشترین حضور و تاثیر را داشتهاند.
گذشته از مسوولان فرهنگی نظام که بیشترین بودجه را صرف گسترش و پیرایش زبان فارسی میکنند، از مقامات عالیرتبه سیاسی گرفته تا سرداران نظامی برای این مهم میکوشند. برای حفظ زبان فارسی علاوه بر فعالیتهای منسجم و پیوسته اداری و پژوهشی، سالانه همایشهای عظیمی برگزارمیشود. اولین همایش واژهگزینی نظامی یکی از موراد نادری بود که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزار شد.
علاوه بر دهها دانشکده ادبیات در دانشگاههای سراسر کشور، بیش از 20 نهاد و سازمان فرهنگی- پژوهشی تنها برای آموزش، حفظ، گسترش و پیرایش زبان فارسی بصورت مستقیم از مجلس بودجه میگیرند. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دائره المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلامی، دائره المعارف زبان فارسی در شبه قاره هند، بنیاد دانشنامه نگاری، سمت، نشردانشگاهی، سازمان میراث فرهنگی، انجمن آثار و مقاخر فرهنگی، لغت نامه دهخدا، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، آموزش و پرورش، ارتش جمهوری اسلامی، نهضت سوادآموزی، وزارت علوم و تحقیقات، وزارت بهداشت و درمان، وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان صدا و سیما، حوزه علمیه و… از جمله نهادهایی هستند که تمام یا بخش بزرگی از اعتبارات دریافتی از مجلس را برای «زبان فارسی» هزینه میکنند. در برابر این هزینههای نجومی برای زبانِ تنها یک قوم، نه تنها حتی یک ریال اعتبار برای زبان اتنیک دیگری تخصیص داده نمیشود، بلکه آموزش و گسترش آن برخلاف نص صریح قانون اساسی در اصول پانزده و نوزده ( + ، + ) ممنوع بوده و مدافعان آن نیز، در کمال حیرت روانه زندان میشوند!
در میان دهها مرکز آموزش و گسترش زبان فارسی، حوزه علمیه نیز نقش موثری دارد. علاوه بر تالیف و ترجمه صدها جلد کتاب به زبان فارسی در سال، مدارسی چون جامعه المصطفی العالمیه همتی مضاعف برای آموزش زبان فارسی به طلاب کشورهای مختلف خارجی از اروپا تا آمریکا و آسیا دارد. در کشور امام زمان که همه سرمایهها برای اعتلای اسلامِ محمد هزینه میشود، در یک سو، بخش بزرگی از مسلمانان شیعه حق آموزش به زبان مادر خود را ندارند و در سوی دیگر، اراده ای قوی برای از بین بردن زبان دوم اسلام یعنی زبان ترکی در جریان است.
بیعدالتی زبانی، فراتر و ظالمانهتر از بیعدالتی اقتصادی است. در تضییع حقوق اقتصادی، انسانها برای مدتی ایذاء میشوند و بعد از پایان دوره محنت، دگرباره به معیشت خوب و رفاه حداقلی میرسند. اما در بیعدالتی زبانی، وقتی زبان انسانی را از او دریغ میکنند، او را برای همیشۀ تاریخ از زیست متعالی انسانی محروم میکنند. کسی که نتواند به زبان ژنتیکی خود بنویسد در حوزه تفکر دچار تضادهای عمیق روانشناختی و در عرصه اجتماعی دچار بحرانهای فراوان جامعهشناختی خواهد شد.
در ایران معاصر نژادپرستی تمامعیاری حاکم است. قومی بنام فارس خود را از نژاد بهین آریایی میداند و برای حفظ و اعتلای زبان و فرهنگ خود، از لولههای نفت تا پلههای قدرت را مصادره میکند و قومی بنام ترک، بیهیچ قدرتی برای حفظ زبان و فرهنگ خود در عصر مرگ زبانها به مبارزهای جانکاه و پرهزینه دست مییازد. قوم نخست حتی هویت دومی را انکار میکند و به مسخره و توهین هر زمانی (از دوران پهلویها تا عصر فقها) و هرمکانی(از دانشگاه و باشگاه تا محافل سیاسی و ادبی و … ) او میپردازد و قوم دوم نه مقابله به مثل که تنها به دفاع خود برمیخیزد. فارس اما حتی دفاع فرهنگی ترک را نیز برنمیتابد و با تکیه بر پنجههای آهنین رضاخانی به سرکوب او میپردازد. ترک قرون متمادی برای اعتلای زبان فارس تلاش کرده و میکند و دربرابر، فارس حتی از کتابسوزی نیز ابایی ندارد. فعالان آزربایجان، برای اعتراض به چنین بیعدالتی انسانکشی دستگیر میشوند.
نمیتوان تنها حاکمیت و مثلا نهادهای امنیتی آزربایجان را در فجایع حقوق بشری آزربایجان مقصر دانست. برخلاف دیگر چالشهای حقوق بشری ایران از جمله مطالبات زنان، مصائب آزربایجان ریشه در هژمونی فرهنگی برساخته سیاستگزارانی دارد که قوم فارس را قومی برتر میداند و همه ایران را فارس میخواهد. در فجایع آزربایجان، همه هموطنان فارس مسئولند مگر اینکه از آنچه بزرگان فرهنگی خود بر آزربایجان رواداشته و دارند، برائت جویند. متهم کردن همه فارسزبانها به منزله نژادپرستی و قوم ستیزی نیست، عدم تبری آنان از این نژادپرستی هفتادساله، می تواند نشانگر وفاق آنان با چنین ستمی باشد.
طراحانِ ژنوساید فرهنگی، زندانبانان اصلی فرزندان آزربایجان
اراده ترکستیزی(انسانستزی) بسیار قدرتمند است چون از حلقه طلایی قدرت بیرون میآید و نه تنها قدرت دارد که سازماندهی شده نیز است. ارادهای غیرانسانی که زبانی را تام و تمام میخواند و زبانی دیگر را مرده و تمامشده میخواهد. صاحبان چنین اراده پلیدی، غول افسانهای و شیطان دو سر نیستند، خفاشانی هستند از جنس انسان که اتفاقا بر کرسیهای دانشگاهی و پژوهشی کشورمان تکیه کردهاند. اینان حتی اگر به فرضیههای اثبات نشده کسروی هم پایبند باشند، حق ندارند اینچنین به ژنوساید عظیم فرهنگی دست یازند.
کسروی در فرضیه « آذری یا زبان باستان آزربایجان»، زبان آزربایجانِ هشتصد سال پیش را آذریِ باستان معرفی میکند و مدعی است که آزربایجانیها پس از حملات سلسلههای ترک زبان، ترک شده اند. بر این فرضیه سراپا غلط نقدها و ردیههای زیادی نوشتهشده است. شواهد تاریخی، زبانشناختی و مردمشناختی زیادی دیدگاه کسروی را نقض میکنند. اینکه چرا سلجوقیان که بر همه نقاط ایران زمین و بر بسیاری از جهان اسلام استیلا یافتند، تنها در آزربایجان زبان ترکی را رواج دادند و دیگر مناطق از تغییر زبان در امان ماندند، جای سوال است؟ کتیبه های کهن زیادی به زبان ترکی از قرون پیس از اسلام در آزربایجان کشف شده است و آثار ادبی بزرگ ترکی آزربایجانی از قرون نخست اسلام یعنی پیش از حمله ترکان سلجوقی به دست ما رسیده است و صدها دلایل و شواهد متقن دیگر.
اما، این فرضیه حتی اگر درست هم باشد، بر ترک بودن آزربایجانیها در هشتصد سال گذشته صحه میگذارد. جای بسی تعجب است که سیاستگذاران فرهنگی کشور، چرا هفتاد سال تمام، جهد فراوانی برای فارسیسازی مردمی کردهاند که به زعم خودشان از هشتصد سال پیش به ترکی سخن گفتهاند. پروژه فارسیسازی همچون کشف حجاب، با چکمههای رضاخانی همراه بود. بعد از پیروزی انقلاب، کشف حجاب در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی مورد بازخوانی و برائت قرار گرفت اما از ژنوساید فرهنگی رضاخانی نه تنها برائت نشد، بلکه حرفهایتر از گذشته پی گرفته شد.
به گفته مبدعان فرضیه زبان آذری و مورخان مطیع این نظریه، آزربایجانیها هشتصدسال است به زبان ترکی سخن میگویند، براساس همه نظریههای حقوق بشری، هیچ انسانی حق ندارد زبان انسانی دیگر را به زور عوض کند. نخبگان فرهنگی ایران در طول هفتاد سال گذشته سعی داشتهاند با تکیه بر قدرت سیاسی، بزرگترین نسلکشی فرهنگی تاریخ معاصر را انجام دهند از صدور آییننامههای آموزشی، فرهنگی، تبلیغی، رسانه ای و … تا تهیه طرحهای متنوع برای مقابله با مطالبات قومی کوشش فراوانی کردهاند تمامقد در دورن قدرت رخنه کنند و به پیشبرد پروژه غیرانسانی خود بپردازند.
اینک که فرزندان آزربایجان در زنداناند، این فرهنگدوستان باید به شکست برنامههای نژادپرستانه خود اعتراف کنند چون این فرزندان جسور نه چون شاگردان اینان با تکیه بر استادان خردمند و «بافرهنگ» در دانشکدههای ادبیات فارسی؛ بلکه با تکیه بر هوش و ذکاوت خود، زبان خویشتن را آموختهاند و برای حفظ و گسترش آن نه همچون قوم فارس با مصادره ثروت و قدرت و با ظلم به دیگر اتنیکها فارسی را مساوی ایران قلمداد کردهاند، بلکه با اتکا به خویشتن خویش و با اعتقاد به حفظ و گسترش زبانهای دیگر از جمله زبان فارسی، چنین راه درازی را پیمودهاند و میدانند که روزی در این سرزمین تختهسیاهها را به زبان مادر خود سفید خواهند کرد. حالا که چنین اتفاق خوشایند برای آزربایجان و ناخوشایند برای نژادپرستان رخنموده، بهتر است این «بافرهنگ»ها یا به گناهان خود اعتراف کنند و از ظلم عظیم خود برائت جویند و به دادگاه حقوق بشر پاسخ گویند و یا همچون رییس محفل خود آدولف هیتلر خودکشی کنند که زندانبانان اصلی فرزندان آزربایجان ایناناند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر