۱/۲۳/۱۳۹۰

ایرانشناسی، آریای یگرایی و تاریخنگاری -گفتگو باعبدالله شهبازی

ایرانشناسی، آریای یگرایی و تاریخنگاری -گفتگو باعبدالله شهبازی
مصاحبه‌ای است با آقای محمدرضا ارشاد که در شماره‌های 17-21 فروردین 1379 روزنامه انتخاب منتشر شد.
ایرانشناسی و میراث استعماری
ارشاد:اولین سئوال من این است: ایرانشناسی حاصل چه نوع برخورد غرب با ایران است؟ بهرحال، به لحاظ پیشینه تاریخی برخوردهای زیادی بین ایران و غرب بوده در دورههای پیش از اسلام، روابط ایران و روم و حتی قبل از آن روابط ایران و یونان. در آن زمان ایران یک امپراتوری بزرگ بوده و در موضع قدرت قرار داشته، اما بنظر میرسد در دوره جدید ایران در موضع پائینتری قرار میگیرد و غرب از لحاظ فرهنگی حالت تسلط و قاهریت بر همه جهان دارد و میخواهد همه جهان را تحت تسلط خودش در بیاورد و این شناختن از یک انگیزه تسلط خواهی نشئت میگیرد. در این مقطع تاریخی، ما چه تعریفی از ایرانشناسی میتوانیم بدست بدهیم؟
شهبازی:ایرانشناسی بعنوان یک مکتب دانشگاهی و علمی که امروزه میشناسیم، میراث دوران جدید استعماری برخورد غرب با شرق است. این دورانی است که از اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم و با تهاجم پرتغالیها به شرق آغاز میشود و ادامه جنگهای صلیبی گذشته است. یعنی همان فرقههای شهسواران صلیبی که در جنگهای صلیبی در شرق مدیترانه و فلسطین امروز فعال بودند، پس از شکست، فعالیت خود را به شکل جدیدی ادامه دادند. یک فرقه مهم صلیبی، یعنی شهسواران توتونی، جنگ صلیبی را علیه قبایل اسلاو در شمال و شمال شرقی اروپا ادامه داد که سرانجام منجر به تأسیس دولت پروس شد و همین میراث در قرن نوزدهم دولت جدید آلمان را تشکیل داد. فرقه مهم دیگر، یعنی شهسواران معبد، در اسپانیا و پرتغال به جنگ علیه مسلمانان شبه جزیره ایبری مشغول شد و سپس با نام جدید شهسواران مسیح به استاد اعظمی شاهزاده هنری (پسر ژان اوّل آویش پادشاه پرتغال) تهاجم دریایی به شرق را آغاز کرد.
ارشاد:یعنی انگیزه‌های آنها، انگیزه‌های مادی و دینی توأم بود؟
شهبازی:در واقع، از دین و شعار "جهاد" علیه مسلمانان بعنوان پرچمی برای غارتگری استفاده میشد. میخواستند اسلام را، که به حضور آن در شبه جزیره ایبری پایان داده بودند، در بقیه نقاط جهان نیز از بین ببرند. هنری، که به هنری دریانورد معروف است در حالیکه اصلا دریانورد نبود، پولی را که از طریق اعضای ثروتمند فرقه بدست میآورد صرف نقشه کشی و تدارک حمله به آفریقا میکرد و هدفش مسیحی کردن "کفار"، یعنی مسلمانان، عنوان میشد. تمامی کشتیهای هنری پرچم "صلیب سرخ" منقوش بر پارچه سفید را بر خود داشتند و این همان پرچم شهسواران معبد در دوران جنگهای صلیبی است. شهسواران توتونی نیز در میان قبایل اسلاو ظاهراً به "جهاد" مشغول بودند ولی هدف واقعی‌شان غارت بود.
میدانیم که پرتغالیها و شرکای آنها در اوایل قرن شانزدهم اولین تهاجم به خلیج‌فارس را آغاز کردند و این تهاجم مقارن با جنگ چالدران، در زمان شاه اسماعیل اوّل، منجر به تسلط آ نها بر منطقه هرمز شد و بیش از یک قرن دوام آورد یعنی تا اوایل قرن هفدهم. حوزه سلطه پرتغالیها فقط جزیره‌ایی در نزد یکی بندرعباس کنونی نبود. جزیره هرمز مرکز حکومت پرتغالیها در کل منطقه شمال و جنوب خلیج‌فارس بود .در منطقه هرمز دولت محلی وجود داشت که بر بخش وسیعی از جنوب ایران حکومت میکرد که ملوک هرمز نام دارد. اینها قبل از صفویه شیعه بودند. این ملوک هرمز از سال 1514 دست نشانده و تابع حکومت پرتغال شدند. یعنی پرتغالیها بیش از یک قرن بر منطقه‌ای حکومت کردند که بخش مهمی از استان هرمزگان فعلی و حتی لارستان را دربرمیگرفت و به داراب و کرمان و بلوچستان محدود بود. پیش از اشغال هرمز بوسیله پرتغالیها، خراج این منطقه ضمیمه کرمان بود و سالیانه 60 هزار دینار از منطقه هرمز روانه خزانه دولت مرکزی ایران میشد که بعداً به دربار پرتغال پرداخت میشد.
ارشاد:زمانیکه پرتغالیها در ایران بودند، آیا اسنادی هست که نشان دهد آنها در وضع اقلیمی و تاریخی و مردم شناختی آن مناطق مطالعاتی کرده اند؟
شهبازی:وضع منطقه فوق در این دوران بسیار کم مورد مطالعه قرار گرفته. آقایان دکتر قائم مقامی و دکتر اقتداری در این زمینه کارهایی کرده اند.  ولی اسناد مفصلی در آرشیوهای پرتغال هست که مورد تحقیق جدّی قرار نگرفته است.
ارشاد:پس در واقع سیر نفوذ غرب در ایران یا شرق بطور کلی در چه زمانی به شکل علمی مورد توجه قرار گرفت؟
شهبازی:این میراث پرتغالیها بعداً به هلندیها و انگلیسیها منتقل شد. در قرن هفدهم، استعمار هلند تداوم مستقیم میراث استعماری پرتغال است. در این قرن مرکز تکاپوهای استعماری غرب به هلند منتقل میشود و هلند در دنیای غرب همان جایگاهی را پیدا میکند که ایالات متحده آمریکا در قرن بیستم دارد. بندر آمستردام در قرن هفدهم همان جایگاهی را دارد که بندر نیویورک امروز دارد. به این ترتیب، در هلند یک مکتب بسیار جدّی اسلام‌شناسی و شرق‌شناسی شکل گرفت که ادامه آن در قرن نوزدهم در کارهای اسنوک هورخرونه ادامه پیدا کرد. تداوم این میراث در دائرةالمعارف اسلام چاپ لیدن مشاهده میشود که تاکنون دو ویرایش از آن چاپ شده و بخشی مهمی از آن به ایران اختصاص دارد.
همین مو ج در قرن هیجدهم به انگلستان انتقال پیدا میکند یعنی تحت تأثیر هلند پروتستان، از قرن هیجدهم بریتانیا (انگلستان و اسکاتلند) به کانون اصلی فعالیتهای استعماری غرب تبدیل شد. البته انگلیس از دوره الیزابت اوّل، یعنی از اواخر قرن شانزدهم، و از زمان فعالیت کمپانی ماجراجویان تجاری در لندن در این فعالیتها به طور جدّی شر کت داشت. ولی از قرن هیجدهم انگلیس به قدرت اصلی و برتر در عملیات استعماری تبدیل شد و لندن به تدریج جای آمستردام را گرفت. این تداوم میراث خیلی بارز است .مثلاً، خانواده‌هایی را میشناسیم که در قرن شانزدهم در پرتغال و در قرن هفدهم در هلند ساکن بودند و در قرن هیجدهم به انگلستان و اسکاتلند مهاجرت کردند و در هر کشور در فعالیتهای استعماری نقش مهمی داشتند. بخشی از اعضای همین خانواده‌ها در اواخر قرن نوزدهم یا قرن بیستم به آمریکا مهاجرت کردند. بنابراین، خط مستقیم انتقال دانش و تجربه را میتوان دقیقاً شناسایی کرد.
14. Louis
ارشاد:نقش فرانسه در این میان چیست؟
شهبازی:فرانسه نیز، از دوران لوئی چهاردهم، در فعالیتهای استعماری در شمال قاره آمریکا و هند نقش داشت و با انگلیس در رقابت بود. ولی از قرن هیجدهم نقش اصلی در استعمار شرق با انگلیس بود و در این میان شبه قاره هند مهمترین هدف انگلیسیها بود. توجه کنیم که در قرن هیجدهم زبان فارسی زبان رسمی شبه قاره هند بود. طی چند قرن، حتی پیش از تأسیس دولت گورکانیان در دهلی، زبان فارسی همان نقشی را در فرهنگ و سیاست هند داشت که در قرن نوزدهم و قرن بیستم زبان انگلیسی پیدا کرد. بنابراین، آشنایی با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی از لوازم اصلی فعالیت کارگزاران استعماری در هند بود.
این امر در بسیاری از نقاط دیگر نیز صادق بود و حتی در عثمانی زبان فارسی مدتها زبان رسمی بود و مکاتبات سلاطین نامدار عثمانی، مثل سلطان محمد فاتح، عموماً به زبان فارسی بود. میدانیم که عبدالرحمن جامی اشعاری بنام بایزید دوّم سروده است. اخیراً دیدید هیئت دولت زنگبار که به ایران آمد به شیراز رفت و از آرامگاه سعدی و حافظ دیدن کرد. علت این امر سوابق عمیق ایرانیها و فرهنگ ایرانی در زنگبار است. بخش مهمی از مردم این کشور ریشه ایرانی و شیرازی دارند و سالها حزب حاکم تانزانیا "حزب آفریقایی–شیرازی" نام داشت. به این دلیل است که کمپانی هند شرقی کالج هیلی بوری را تأسیس کرد که زبان فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران را آموزش میداد. و در اواخر قرن هیجدهم در شرق هند انجمن آسیایی بنگال تأسیس شد که بنیانگذار آن، سِر ویلیام جونز، از اولین ایرانشناسان بزرگ انگلیس است...
East India Company
ارشاد:در همین زمان است که ویلیام جونز آن سخنرانی را انجام میدهد در مورد رابطه زبانهای سانسکریت و انگلیسی و آلمانی و میگوید من به شگفتی برخوردم که دیدم تا چه اندازه اعداد این زبانها بهم نزدیک است.
شهبازی:بله. زبانشناسی مقایسه‌ای و تطبیقی و گرایش به این حوزه، که منجر به پیدایش مقولهای بنام زبانهای هند و اروپایی شد، با این مطالعات شروع میشود. بعد از ویلیام جونز، اسلام‌شناسان و شرق‌شناسان و ایران‌شناسان بزرگی این راه را ادامه دادند.
ارشاد:در واقع شما اسلام‌شناسی را در درون شرق‌شناسی جای میدهید؟
شهبازی:اسلام‌شناسی و شرق‌شناسی و ایران‌شناسی به شدت بهم گره خورده‌اند. بعضی‌ها هستند که ما بعنوان ایران‌شناس میشناسیم ولی از آنها بعنوان اسلام‌شناس و شرق‌شناس هم یاد میشود. مثلاً، قزوینی و تقی‌زاده از ادوارد براون بعنوان "مستشرق" یاد میکنند در حالیکه تخصص براون در ایران است. بنابراین، شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی سخت بهم آمیخته است.
دو مکتب شرق‌شناسی: "شرق‌گراها" و "انگلیسی‌گراها"
ارشاد:چرا شرق‌شناسانی مانند ویلیام جونز به مطالعات زبان‌شناسی روی آوردند؟
شهبازی:فقط به پژوهشهای زبانشناسی توجه نشد. به سایر حوزه‌ها نیز توجه شد. مثلاً دانش جدید مردم‌شناسی (آنتروپولوژی) و قوم‌شناسی (اتنولوژی) در همین دوران و در همین رابطه شکل گرفت. به همین دلیل است که امروزه مردم‌شناسی در هند یک دانش پیشرفته و جدّی است و مردم‌شناسان بزرگ هندی داریم که در سطح جهانی نامشان مطرح است. برای شناخت اقوام و قبایل بسیار متنوعی که میخواستند بر آنها غلبه پیدا کنند مهمترین ابزار شناخت فرهنگ و زبان آنها بود و همین میراث استعماری در میان تحصیلکردگان هندی دانش مردم‌شناسی را رشد فراوان داد. در این میان زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نقش درجه اوّل داشت زیرا، همانطور که گفتم، تا اوایل قرن نوزدهم زبان بین‌المللی شرق بود و همان نقشی را داشت که زبان فرانسه در غرب ایفا میکرد. حتی امروز هم زبان فارسی در هند مقام والایی دارد. چند سال پیش سفری به هند داشتم و در انستیتوی تحقیقات تاریخی دانشگاه جواهر لعل نهرو با دکتر مظفر عالم ملاقات نمودم. دکتر عالم محقق سرشناسی است و کتابهایی درباره تاریخ دوران گورکانی دارد که دانشگاه آکسفورد چاپ کرده. او واقعاً علاقه داشت با من به فارسی صحبت کند و از این امر خوشحال بود. این مکتب تا قرن نوزدهم ادامه پیدا کرد.
در قرن نوزدهم مسئله جایگزینی زبان فارسی با زبان انگلیسی در حکومت هند بریتانیا مطرح شد و دو گرایش در میان شرق‌شناسان کمپانی هند‌شرقی پدید آمد. یک گرایش به "شرق‌گراها" معروف شد و گرایش دیگر به "انگلیسی‌گراها ". شرق‌گراها میگفتند ما به زبان و فرهنگ و قوانین و آداب و رسوم مردم هند کاری نداریم، ما میخواهیم حکومت کنیم و سایر مسائل به ما مربوط نیست. این گروه شیفتگی فراوانی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نشان میدادند. در مقابل آنها انگلیسی‌گراها صف آرایی کردند که در دستگاه استعماری انگلیس بسیار متنفذ بودند و معروفترین آنها جیمز میل (پدر جان استوارت میل) و توماس ماکائولی و چارلز ترویلیان (شوهر خواهر ماکائولی) بودند. این گروه سرانجام پیروز شدند و ماکائولی و ترویلیان، که مدتی حاکم مدرس بود، نقش مهم در موج انگلیسی کردن فرهنگ هند و مبارزه با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در هند داشتند. ماکائولی میگوید زبانهای شرقی هیچ چیز مفیدی برای ما ندارد. این بحث بطور جدّی در سه دهه اول قرن نوزدهم جریان داشت و در همین دوران موج انگلیسی کردن فرهنگ هند شروع شد. اولین نهادی که برای اینکار تأسیس شد "کالج هندو" نام داشت که در سال 1816 شروع بکار کرد و برخلاف نامش نظام آن بر بنیاد آموزش زبان و فرهنگ انگلیسی استوار بود. در سال بعد "انجمن کتاب کلکته" تأسیس شد که هدفش تدوین کتب درسی انگلیسی برای مردم هند بود. چند سال بعد کالج سانسکریت تأسیس شد که این هم، برخلاف نامش، نهادی بود با هدف آموزش زبان و فرهنگ انگلیسی.
این موج در قرن نوزدهم یک طبقه جدید نخبگان (الیت) انگلیسی‌گرا را از میان مردم هند بوجود آورد. همین سیاستها، که با فعالیت شدید هیئت‌های تبشیری مسیحی (میسیونرها) همراه بود، علت اصلی انقلاب بزرگ 1857 بود که اولین انقلاب بزرگ ضداستعماری تاریخ محسوب میشود. در مبارزات قبلی ضد استعماری حکام و رجال ضد استعمار، مثل حیدرعلیخان و تیپوسلطان (شاه میسور)، پرچمدار بودند، در این انقلاب برای اولین بار مردم مستقیما و مستقلا به صحنه آمدند و این تحول بسیار مهمی است.
آلمانیها و شرق‌شناسی
ارشاد:ولی ما میبینم که در مطالعات ایران‌شناسی قرن نوزدهم آلمانیها نقش مهمی دارند. این امر چه ربطی به استعمار انگلیس دارد؟
شهبازی:به این دلیل است که از قرن هفدهم پیوند عمیقی میان حکام و دربارهای آلمان و هلند و انگلیس برقرار بود. این پیوندها در انگلیس با ساقط کردن جیمز دوّم، پادشاه کاتولیک انگلیس، اوج گرفت و در اثر این حادثه، که در تاریخنگاری انگلیس به "انقلاب شکوهمند" (1688) معروف است ولی اصلا انقلاب به معنای امروزی نبود بلکه یک لشکرکشی و توطئه بود و این افتخارات را بعدها ماکائولی در کتاب معروفش، تاریخ انگلستان، برای آن ساخت، ویلیام سوم، حاکم هلند از خانواده اورانژ، پادشاه انگلیس شد. سرانجام، در اوایل قرن هیجدهم حکومت انگلیس و اسکاتلند و ایرلند بدست آلمانیها افتاد زیرا خانواده آلمانی هانوور در انگلیس به سلطنت رسید. خانواده سلطنتی کنونی انگلیس ادامه مستقیم همان سلسله هانوور است ولی در زمان جنگ اوّل جهانی اسامی خود و خویشانشان را از آلمانی به انگلیسی تغییر دادند .مثلاً، نام خانواده باتنبرگ تبدیل شد به مونت باتن. بنابراین، در قرن هیجدهم بسیاری از حکام آلمانی با انگلیسیها پیوند داشتند و شریک و سرمایه‌گذار در فعالیتهای استعماری بودند. پادشاهان هانوور انگلیس حکومت سرزمین هانوور را در شمالغربی آلمان فعلی نیز بدست داشتند که مرکز آن شهر هانوور بود و بنابراین یکی از حکام مهم محلی آلمان هم بودند.
بنابراین، اینطور نیست که آلمان در قرون هیجدهم و نوزدهم سابقه استعماری نداشته. اعضای الیگارشی یا هیئت حاکمه‌ای که از قرن هیجدهم در انگلیس حکومت میکرد یا آلمانی بودند یا با آلمانیها رابطه نزدیک داشتند. ارتباط و بده‌بستان بسیار مفصلی میان دربار انگلیس و آلمانیها در جریان بود. مضافاً اینکه دربار انگلیس در جنگهای استعماری‌اش، مثلاً علیه فرانسه در کانادا و شمال آمریکا، از رعایای آلمانی استفاده میکرد. به این نیروها "بردگان نظامی" میگفتند زیرا به دربار انگلیس فروخته یا اجاره داده میشدند. بعضی از حکام آلمانی از این طریق بسیار ثروتمند شدند مثل ویلیام نهم هسه کاسل که او را ثروتمندترین حا کم اروپا در زمان خودش میدانند. او خویشاوند نزدیک جرج سوم و جرج چهارم، پادشاهان انگلیس، بود. ملکه ویکتوریا هم آلمانی و از خانواده هانوور بود. ادوارد هفتم، پسر و جانشین ویکتوریا، هم از جانب پدر و هم از جانب مادر آلمانی بود. پدرش به خانواده ساکس کوبورگ تعلق داشت و لذا خانواده سلطنتی انگلیس از هانوور به ساکس کوبورگ تغییر نام داد. در زمان جنگ اوّل جهانی اسم این خانواده به "ویندزور" تبدیل شد تا موج ضد آلمانی در انگلیس شامل خانواده سلطنتی نشود. ویندزور اسم یک قلعه است.
ارشاد:این رابطه میان دربار انگلیس با متفکرین و نهادهای تحقیقاتی و علمی آلمان هم وجود داشت یا مختص به روابط میان حکام بود؟
شهبازی:این پیو ند با روشنفکران و متفکران آلمانی هم وجود داشت .مثلاً، لایب نیتس، اندیشمند بزرگ آلمانی، مشاور سیاسی و مورخ رسمی خاندان هانوور آلمان و یکی از عناصر بسیار مؤثر در صعود این خاندان به سلطنت بریتانیا بود. لایب نیتس اولین کسی است در قرن هفدهم طرح اشغال مصر را ار ائه داد. لایب نیتس مؤلف کتابی است درباره تبارنامه خاندان هانوور که از خلقت جهان و حضرت آدم شروع میشود و با تاریخ خانواده فوق به اتمام میرسد. لسینگ، ادیب و شاعر و متفکر آلمانی، نیز چنین پیوندهایی داشت.
Sir Jhon Chardin
حتی برخی متفکرین فرانسوی پیوندهای عمیق انگلیسی داشتند. معروفترین آنها منتسکیو است که نامه‌های ایرانی او معروف است. منتسکیو عمیقاً با دربار و متنفذین انگلیسی مربوط بود و در کتاب روح‌القوانین مبلغ الگوی نظام سیاسی انگلستان در میان فرانسویها است. میدانید که در قرن هیجدهم فرانسه و انگلیس، بجز برخی مقاطع کوتاه، دشمن خونی یکدیگر بودند و بخش مهمی از تاریخ اروپا را در این قرن جنگهای انگلیس و فرانسه شکل میدهد. شاردن فرانسوی، که سفرنامه او به ایران دوران صفوی بزرگترین تأثیر را در معرفی ایران در غرب بر جای گذاشت، رابطه نزدیک با کانونهای استعماری انگلیس داشت و در 32 سال آخر عمرش به طور کامل ساکن لندن بود و حتی بعنوان نماینده کمپانی هندشرقی انگلیس و وزیر مختار انگلیس به هلند اعزام شد. بنابراین، شاردن بیشتر انگلیسی است تا فرانسوی.
Max Muller
این آمیختگی و مشارکت وجود داشت و به همین خاطر است که بعدها بعضی مناطق آلمان و بخصوص باواریا به یکی از فعالترین کانونهای ایران‌شناسی تبدیل میشود و افرادی مانند ماکس مولر، که بنیانگذار واقعی مکتب ایران‌شناسی جدید غرب است، پدید میشوند.
باید به این نکته مهم توجه کنیم که بسیاری از این گونه مطالعات سنگین در قرون هیجدهم و نوزدهم بدون سرمایه‌گذاری و حمایت مالی و سیاسی ممکن نبود. یعنی اینطور نیست که محققی بتواند صرفاً بخاطر علاقه شخصی بدنبال اینگونه مطالعات سنگین و مادام العمر برود. باید از جایی بقول امروزیها "پروژه" داشته باشد و زندگی و هزینه‌های تحقیق‌اش تأمین شود.
دیزرائیلی، ماکس مولر و آریایی‌گرایی
ارشاد:با توجه به اینکه در اوایل قرن نوزدهم جناح انگلیسی‌گرا در میان شرق‌شناسان انگلیسی پیروز شدند، بعداً این پژوهشهای ایران‌شناسی چه اهمیتی در دستگاه استعماری انگلیس میتوانست داشته باشد؟
Disraeli
شهبازی:مطالعات ایران‌شناسی غرب در دهه‌های 1860 و 1870 اوج گرفت و این مقارن است با دوران اقتدار و سپس صدارت دیزرائیلی در انگلستان. دیزرائیلی کسی است که سلطه جهانی امپراتوری بریتانیا را تئوریزه میکند و همان کسی است که سهام کانال سوئز را برای دولت انگلیس میخرد و بعد ملکه ویکتوریا را ترغیب میکند که بعنوان "امپراتریس هندوستان" در سال 1876 تاجگذاری کند و سپس سر عثمانیها کلاه میگذارد و جزیره قبرس را به تملک انگلیس درمیآورد و همین موج در سال 1882 به اشغال مصر میانجامد. در واقع، میتوان گفت اوج درخشش امپراتوری جهانی انگلیس از زمان دیزرائیلی است و تئوریسین آن همین آقاست.
دیزرائیلی یهودی الاصل بود و در تمام طول زندگی‌اش با یهودیان بسیار ثروتمند انگلیس، بخصوص روچیلدها، رابطه بسیار نزدیک داشت. برای اینکه شخصیت دیزرائیلی را نشان بدهم، نقل قول میکنم از کتاب گرنویل مورای. ایشان به خانواده اسکاتلندی مورای تعلق دارد و کتاب طنز بسیار شیرینی در توصیف خلق و خو و روحیات اشراف و دولتمردان انگلیس نوشته که در سال 1885 در لندن منتشر شده و معروف است. او از دیزرائیلی با اسم مستعار "آقای بنجودا" و "ارل اسپارکلمور" یاد کرده که نامدارترین چهره در مجلس لردهاست. "بنجودا" یعنی یهودیزاده. لقب اشرافی دیزرائیلی، ارل بیکانسفیلد بود که آنرا بصورت "ارل اسپارکلمور" آورده است . اسپارک یعنی جرقه و مور مسامحتا یعنی شرقی. منظورش از "اسپارکلمور" تحفه شرق است یا تحفه‌ای که از شرق نصیب ما شد. این نامگذاری به این علت است که یهودیان انگلیس مهاجر و عمدتا مهاجرین قرون هیجدهم و نوزدهم بودند و هنوز انگلیسی محسوب نمیشدند مثل مهاجرین همسایه‌ای که هم اکنون در کشور ما زندگی میکنند. آقای گرنویل مورای مینویسد: او [دیزرائیلی] در جامعه انگلیس بر کشیده شد ولی بکلی فاقد علاقه به سرشت ملی ما بود و هرچه در توان داشت بکار گرفت تا شیوه رفتار و اندیشه و کردار ما را دگرگون کند...
زمانیکه مرد محبوبترین مرد انگلستان بود؛ دربار شیفته او بود، جامعه تجاری و مالی لندن او را بت خود میدانست و آن مردمی که ا نکلیسیها اجازه دادند با ایشان آمیخته شوند [یهودیان] عاشق او بودند...  زمانیکه وارد مجلس عوام شد چهرۀ پادوی یک بنگاه معاملاتی را داشت که به کنیسه میرود. برخی لردهای خشکه مقدس چپ چپ به او نگاه میکردند. در واقع، او اصلا به هیچ دین و آئینی باور نداشت ولی بزودی در مقام قهرمان دفاع از اشرافیت پروتستان جای گرفت و نخست وزیر محبوب ملکه پروتستان شد.
حزب توری آقای بن‌جودا را به ریاست خود برگزید زیرا او آنان را مجبور کرد تا چنین کنند. انگیزه آنان علاقه نبود وحشت بود .دشمنانش زیر ضربه‌های سخت بودند و کسی نبود که یکبار به آقای بن‌جودا بخندد و بار دیگر جرئت کند آنرا تکرار نماید... هیچ عمل خیانت آمیز یا پستی نیست که یک حزب سیاسی قادر به انجام آن نباشد زیرا در سیاست شرافت جایگاهی ندارد... زندگی آقای بن‌جودا مصداق این گفته است. آقای بن‌جودا یک یهودی مهاجر بود که در انگلستان بزرگ شد و اولین آموزشهایش را در صرافیهای دوبلین فرا گرفت. او صعودش را در سیاست بریتانیا مدیون چند خاندان بزرگی بود که درواقع بر بریتانیا حکومت میکنند. او مجیز آنان و معشوقه‌هایشان را گفت و آنگاه که جای پای محکمی یافت آنان را تهدید به افشای اسرارشان کرد.
یک دوک عالیجاه در نامه به پسر کوچکش از سلطه افسونگرانهای سخن میگوید که آقای بن‌جودا بر این پسر داشت و یک لرد جوان در نامه‌ای به پدرش مینویسد: <من اجازه دادم تا به بازیچه‌ای در دست آقای بن‌جودا بدل شوم و اکنون او بر من سوار است.> حربه دیگر آقای بن‌جودا حمایت یهودیان از او بود. او به آنان خدماتی کرد که هیچگاه فراموش نخواهند کرد. او به خاندان سلطنتی نیز خدمات فراوان کرد؛ عناوینی برای ایشان ساخت که در تاریخ بریتانیا سابقه نداشت و مال و منالی فراوان در اختیار ایشان قرار داد و ستایش تمامی آنان را برانگیخت. او به دوستانش نیز خدمات فراوان کرد؛ به یکی مقام دوکی داد و به دیگری نشان شهسوار گارتر. به بانکداری برای یک معامله دولتی حق دلالی کلان پرداخت [منظور لیونل روچیلد است در معامله سهام کانال سوئز] و غیره و غیره. او خود نیز بسیار ثروتمند شد در حالیکه در ظاهر چنین بنظر نمیرسید. منظورم از نقل مطالب فوق این است که نشان دهم دیزرائیلی چنین نابغه محیلی بود. عرض کردم که دیزرائیلی نظریه‌پرداز امپراتوری جهانی بریتانیا بود. او این نظر را مطرح کرد که بر مستعمرات وسیع انگلیس در شبه قاره هند نمیتوان فقط به زور اسلحه حکومت کرد بلکه باید مردم این مناطق علقه واقعی نسبت به انگلیس پیدا کنند و اینکار از طریق جعل یک ایدئولوژی ممکن است. این همان ایدئولوژی آریایی‌گرایی بود که فریدریش ماکس مولر تدوین کرد.
J. Darmesteter
ماکس مولر آلمانی است ولی از سال 1849 به مدت 25 سال استاد زبان‌شناسی تطبیقی در دانشگاه آکسفورد بود و بعد مشاور دانشگاه فوق در زمینه هندشناسی. او سرانجام در همان شهر آکسفورد فوت کرد. و نیز توجه کنیم که ماکس مولر در سال 1846 از طرف هیئت مدیره کمپانی هندشرقی انگلیس مأمور انتشار متون سانسکریت شد و بعدها به عضویت شورای مشاورین ملکه و یکتوریا درآمد که مقام سیاسی بسیار بزرگی است. ماکس مولر یکی از بنیانگذاران و گردانندگان کنگره‌های شرق‌شناسی بود و در سال 1892 ریاست کنگره بین‌المللی شرق‌شناسی را بدست داشت. و نیز توجه کنیم برخی از چهره‌های متنفذ این مکتب ایران‌شناسی یهودی بودند مثل جیمز دارمستتر در انجمن آسیایی پاریس و آبراهام جکسون در دانشگاه کلمبیای آمر یکا و چوالسون (یهودی مسیحی شده) در روسیه. دارمستتر همان کسی است که در سال 1883 کتاب مطالعات ایرانی را در پاریس منتشر کرد. به این ترتیب مفهومی بنام "قوم آریایی" درست شد. جالب اینجاست که در همین زمان و همپای کار ماکس مولر و همکارانش مفهومی بنام "قوم تورانی" نیز بوسیله آرمینیوس وامبری، شرق‌شناس معروف مجار، برای اطلاق به اقوام تر ک آسیای‌میانه و قفقاز و عثمانی و غیره جعل شد. به این ترتیب، پایه‌های نظری دو ایدئولوژی آریایی‌گرایی و پان‌تورانیسم شکل گرفت.
ارشاد:اینها در تقابل با هم بودند؟
شهبازی:خیر.
Arminius Vambery
وامبری و پان‌تورانیسم
ارشاد:مجارستان که حرکت استعماری نداشته.
شهبازی:آرمینیوس وامبری، یهودی ساکن مجارستان بود و از مدافعان سرسخت هرتزل و صهیونیسم جدید. همانطور که خودش به هرتزل گفته و در خاطرات هرتزل منعکس است، مأمور سازمان اطلاعاتی انگلیس بوده و بوسیله دیزرائیلی عضو سازمان اطلاعاتی انگلیس شده. وی با عباس افندی و سران بهائیت نیز رابطه نزدیک داشت و عباس افندی در بوداپست با او ملاقات کرد و وامبری یکی دو سخنرانی در آکسفورد در دفاع از بهائی‌گری ایراد کرد.
وامبری از اعجوبه‌های تاریخ است. با زبانهای فارسی و ترکی و عربی در حدی آشنایی داشت که کسی نمیتوانست تشخیص دهد به این ملیتها تعلق ندارد. او مدتها در لباس درویش بود و با نام "رشید پاشا" به ایران و ترکستان و ارمنستان و غیره مسافرت کرد. در حوزه‌های علمیه استانبول علوم اسلامی را تا سطوح عالی خواند. دو کتاب درباره زندگی و سفرهای او به فارسی ترجمه شده است. یکی سیاحت درویشی دروغین نام دارد. وامبری با رجال یهودی و غیر یهودی انگلیس و شخص ادوارد هفتم، پادشاه، دوست بود. برای همین است که نویسندگان جدیدترین زندگینامه وامبری اسم کتاب خود ر ا درویش قلعه ویندزور نهاده‌اند.
بهرحال، وامبری و فرد دیگری بنام لئون کوهن بنیانگذاران اصلی پان‌تورانیسم یا پان‌ترکیسم هستند. کوهن نیز یهودی ولی ساکن فرانسه بود. وامبری مفهوم "توران" را از اساطیر ایرانی و شاهنامه فردوسی گرفت و آنرا به اقوام ترک اطلاق کرد. برای اولین بار واژه توران به این معنای جدید (یعنی قوم ترک) در کتاب معروف وامبری بنام تاریخ بخارا چاپ (1873) بکار رفت و کسانی مثل فؤاد پاشا (صدراعظم و فراماسون) و جاوید پاشا (روزنامه نگار یهودی الاصل و وزیر مالیه بعدی عثمانی) مروج این مکتب در عثمانی شدند و همین موج به تأسیس دولت آتاتورک و ترکیه جدید انجامید.
ارشاد:  یعنی میخواهید بگویید با جعل این ایدئولوژیهای آریایی‌گرایی و پان‌تورانیسم خواستند کلیتی را که در شرق بوده تجزیه کنند که بتوانند مقاصد سیاسی خودشان را پیش ببرند؟
شهبازی:بله، دقیقاً اینطور بود. یعنی ملیتهایی را که در آن زمان همگی یک ملت واحد اسلامی بودند تجزیه میکرد و به هر کدام میگفت که شما قوم برتر و برگزیده هستید. همین امر در مورد اعراب نیز صادق است. به این ترتیب آن چیزی که غربیها "ناسیونالیسم اسلامی" مینامیدند متلاشی میشد. روح این ایدئولوژیها همان اسطوره برگزیدگی و رسالت تاریخی قوم یهود است ولی بجای یهود، آریایی یا ترک گذاشته شده. این تعبیری است که سومبارت درباره آریایی‌گرایی زمان خودش در آلمان بکار برده. آنها مفهومی بنام نژاد آریایی را جعل کردند که این نژاد آریایی تمدنساز بوده و هست. یعنی رسالت تمدنسازی را در تاریخ بشر نژاد آریایی داشته.
همین حرف را به ترکها هم میگفتند و بقول معروف هندوانه زیر بغل آنها میگذاشتند .بالاخره، هر یک از این ملتها برای تفاخر چیزی در تاریخ داشتند. ایرانیها میتوانستند به تاریخ باستان و نقش برجسته‌شان در تاریخ دوران اسلامی تفاخر کنند و ترکها میتوانستند به نقش مهمی که در دولتسازی داشتند تفاخر کنند. بسیاری از دولتهای بزرگ مثل سلجوقیان و ممالیک مصر و خانات قبچاق و ایلخانان و تیموریان و عثمانی و غیره را ترکها درست کردند. مثلاً، وامبری در کتاب تاریخ بخارا زمانیکه از جنگ ازبکها با قشون شاه طهماسب صفوی سخن میگوید علت شکست آنها را تجهیز قشون ایران به سلاح گرم میداند و مینویسد: <کمان داران نام آور توران> برای اولین بار با سلاح آتشین مواجه میشدند. ببینید شیطنت تا چه حد است.
این آقایان مستشرق از یکطرف به ایرانیها میگفتند شما قوم برگزیده هستید و از طرف دیگر به ترکها همین حرف را میزدند. معنی این حرف ایجاد تقابلهای نژادی در میان مردمی است که در گذشته در چارچوب تمدن اسلامی وحدت داشتند و خود را یکی و برادر و خویشاوند میدانستند. مثلاً، در کشف الاسرار میبدی ایرانیها از تبار سام و سامی هستند ولی در دوران جدید شرق‌شناسان سامیها را از ایرانیها جدا میکنند و نوعی تعارض و خصومت نژادی میآفرینند.
Henry Steel Olcott
انجمن تئوسوفی
ارشاد:پس چرا هندیها و ایرانیها را در یک گروهبندی قومی بنام آریایی قرار میدهند؟
شهبازی:فقط هندیها و ایرانیها نیستند. اروپاییها هم هستند، از جمله آلمانها و انگلیسیها. علت همان طرح دیزرائیلی است که باید مردم شبه قاره هند خود را با انگلیسیها خویشاوند بدانند. بر پایه همین طرح است که در سال 1875 در نیویورک فردی به نام کلنل الکوت، که دوست راترفورد هایس رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا بود، انجمنی بنام انجمن تئوسوفی ایجاد میکند. الکوت به یک خانواده ثروتمند تعلق دارد که نسلشان به یکی از بنیانگذاران کمپانی هندشرقی هلند میرسد و میدانیم یهودیها در تأسیس و فعالیت این کمپانی و اصولا در اداره امپراتوری مستعمراتی هلند در قرن هفدهم نقش بسیار مهم و چشمگیر داشتند. اینها کمی بعد مرکز انجمن را به هند منتقل میکنند و با کمک مقامات حکومت هند انگلیس، مثل ژنرال مورگان و پروفسور وودهاوس، و یهودیان بغدادی ساکن هند، مثل اعضای خانواده‌های ساسون و ازقل و دیگران، نقش بسیار مهمی در فرهنگ و سیاست هند بدست میگیرند. بعداً ریاست این سازمان را یک زن انگلیسی بنام آنی بزانت بدست میگیرد که از خانواده وود است. بزانت نام خانوادگی شوهر اوست.
خانواده وود از خانواده‌های مهم فعال در عملیات استعماری است. فیلدمارشال سِر هنری وود، از فرماندهان ارتش هند بریتانیا، پسرعموی این خانم بزانت است که در سرکوب انقلاب 1857 هندوستان نقش مهمی داشت. آقای ماکس مولر مشاور کلنل الکوت بود و سران انجمن تئوسوفی را در زمینه مسائل تئور یک راهنمایی میکرد. یکی از افرادی که با سران این انجمن رابطه داشت محمدعلی جناح بود که بعدها با تجزیه هند و تأسیس دولت پاکستان نقش بسیار مخربی در منطقه ایفا کرد که عواقب آن تا به امروز ادامه دارد. درباره عمل کرد جناح و علل و عواقب تجزیه هند بحث مفصلی دارم که به موضوع صحبت ما مربوط نیست.
Teosofia
به این ترتیب، انجمن تئوسوفی یک سازمان گسترده شبه ماسونی در شبه قاره هند درست کرد و ایدئولوژی آن آریاییگرایی بود. این همان جریانی است که در قرن بیستم در پایه ظهور فاشیسم در آلمان قرار گرفت. اصلا آرم انجمن تئوسوفی صلیب شکسته است بهمراه ستاره داوود (آرم صهیونیستها) که دهها سال بعد آرم صلیب شکسته عینا به آرم حزب نازی تبدیل شد. کلنل الکوت میگفت: <تمدن آریایی گهواره تمدن اروپایی است و آریاییها نیای تمامی مردم اروپا هستند و ادبیات آنها منشاء و سرچشمه تمامی ادیان و فلسفههای اروپایی است.> این عین جمله اوست. ایرانشناسی بعنوان یک مکتب دانشگاهی در غرب و تاریخنگاری ایران باستان به شدت متأثر از این مکتب است و در دهه 1870 ، در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، که با این کانون رابطه نزدیک داشت، همین جریان را در ایران درست کردند که من در سال 1369 اسم آن را "باستانگرائی" (آرکائیسم) گذاشتم و اکنون تقریباً متداول شده است.

Dil Hakları Evrensel Bildirgesi

Dil Hakları Evrensel BildirgesiÇevirenler: Veysel Fırat Bozçalı ve Onur Günay
Ön Şartlar
Dil Hakları Evrensel Bildirgesi'ne imza koyan kurum ve hükümet dışı örgütler 6 ile 9 Haziran tarihleri arasında Barselona'da toplanmıştır.
Başlangıç bölümünde "temel insan haklarına, insan kişiliğinin onur ve değerine, erkeklerle kadınların hak eşitliğine olan inancını" beyan eden; ikinci maddesinde "Herkes(in); ırk, renk, cinsiyet, dil, din, siyasal ya da başka bir görüş, ulusal ve toplumsal köken, doğuş ya da benzeri başka bir statü gibi herhangi bir ayrım gözetilmeksizin bu bildirgede ileri sürülen tüm hak ve özgürlüklere sahip olduğunu" kabul eden 1948 İnsan Hakları Evrensel Bildirgesi'ni göz önüne alarak;
Başlangıç bölümlerinde, insanların hem sivil ve siyasi haklarını hem de ekonomik, sosyal ve kültürel haklarını elde etmeden özgür olamayacaklarını belirten, aynı tarihli, 16 Aralık 1966 Uluslararası Vatandaşlık ve Siyasi Haklar Anlaşması (Madde 27) ile Ekonomik, Sosyal ve Kültürel Haklara ilişkin Uluslararası Sözleşme'yi göz önüne alarak; Birleşmiş Milletler Genel Kurulu'nun, 18 Aralık 1992 tarihli, 47/135 sayılı Ulusal ya da Etnik, Dini ve Dilsel Azınlıklara Mensup Kişilerin Hakları Hakkında Bildirge'yi kabul eden kararını göz önüne alarak;
4 Kasım 1950 tarihli, İnsan Haklarını ve Temel Hürriyetleri Koruma Sözleşmesi (Madde 14), Yerel ve Azınlık Dilleri Avrupa Sözleşmesini onaylayan, 29 Haziran 1992 tarihli, Avrupa Konseyi Bakanlar Konseyi Sözleşmesi, 9 Ekim 1993 tarihindeki Avrupa Konseyi Zirve toplantısında oluşturulan Ulusal Azınlıklar Bildirgesi, ve Kasım 1994 Ulusal Azınlıkların Korunması Hakkında Çerçeve Sözleşmesi gibi Avrupa Konseyi'nin bildirge ve sözleşmelerini göz önüne alarak;
Dil Hakları üzerine bir Dünya Konferansı düzenlenmesi ile ilgili olarak Santiago Compostela Uluslararası PEN Kulübü Bildirgesi ile, 15 Aralık 1993 tarihli, Uluslararası PEN Kulübü Çeviri ve Dil Hakları Komitesi Bildirgesi'ni göz önüne alarak;
Birleşmiş Milletler'e bir Dil Hakları Evrensel Bildirgesi'ni kabul edecek ve yürürlüğe sokacak gerekli adımları atmasını öneren, Recife Brezilya'daki Uluslararsı Kültürlerarası İletişimi Geliştirme Vakfı 12. Semineri 9 Ekim 1987 Bildirgesi'ne göre;
Bağımsız ülkelerdeki yerli ve kabile halklarıyla ilgili olarak Uluslararası Çalışma Örgütü, 26 Haziran 1989 tarihli, 169 sayılı Sözleşmesi'ni göz önüne alarak;
Bütün halkların kendi kültürlerini, dillerini ve kendi gündelik hayatı sürdürme biçimlerini ifade ve geliştirme ve bu amaçla kendi siyaset, eğitim, iletişim ve hükümet yapılarını farklı siyasal çerçeveler içinde edinme hakları olduğunu bildiren Barselona, Mayıs 1960 Halkların Kolektif Hakları Evrensel Bildirgesi'ni göz önüne alarak; Dil haklarının bireyin temel hakları arasında sayılmasını öneren Pécs (Macaristan) Uluslararası Modern Dil Öğretmenleri Federasyonu Genel Meclisi'nce 16 Ağustos 1991 tarihinde kabul edilen nihai bildirgeyi göz önüne alarak; Bireysel hakları kolektif haklar ışığında değerlendiren Yerli Halkların Hakları Bildirgesi taslağı ile ilgili olarak Birleşmiş Milletler Ekonomik ve Sosyal Konseyi İnsan Hakları Komisyonu 20 Nisan 1994 tarihli raporunu göz önüne alarak; 1278 sayılı oturum, 18 Eylül 1995 tarihinde kabul edilen Orta Amerika İnsan Hakları Komisyonu Yerli Halkların Hakları Bildirgesi taslağını göz önüne alarak;
Dünyanın tehdit altındaki dillerinin çoğunluğunun egemenliğine sahip olmayan halkların dilleri olması; bu dillerin gelişmesini engelleyen, bunların yerine başka dillerin geçmesi sürecini hızlandıran ana etkenlerin de kendi özerk idarelerinin olmayışı ile siyasi ve idari yapılarını ve dillerini empoze eden devletlerin politikalarını içerdiğini dikkate alarak;
İstila, kolonileştirme, işgal ile siyasal, ekonomik ya da sosyal diğer tahakküm örneklerinin öncelikle yabancı bir dilin doğrudan doğruya dayatılmasını içerdiğini, ya da en azından, dillerin değerine dair algılanışın çarpıtıldığını ve yerel dili konuşanların dile duydukları bağlılığın altını oyan, belli bir hiyerarşiye işaret eden dilsel davranışlara yol açtığını dikkate alarak; ayrıca egemenliklerini elde etmiş bazı halkların dillerinin, önceki kolonici ya da emperyalist gücün dilini kayıran politikaların sonucu olarak zaman içinde yerlerine başka dillerin geçme süreci içine düşmüş olduklarını dikkate alarak; Evrenselciliğin, tek tipleştirme ile dışlayıcı izolasyona yönelik eğilimlere baskın olan dilsel ve kültürel çeşitlilik düşüncesine dayanması gerektiğini dikkate alarak;
Dil topluluklarının barış içinde bir arada yaşamalarını sağlamak amacıyla, tüm dillerin ilerlemesini, saygınlığını özel ve kamusal alanlardaki sosyal kullanımlarını garanti altına alacak kapsayıcı ilkelerin bulunması gerektiğini dikkate alarak; Dilsel olana aşkın bir doğaya ait çok sayıdaki etkenin (tarihsel, siyasi, üzerinde yaşanılan toprak parçasıyla ilgili, demografik, ekonomik, sosyokültürel ve sosyodilsel etkenler ile kolektif davranışlarla ilişkili olan etkenler) sayısız dilin ortadan yok olmasıyla, marjinalleşmesiyle, yozlaşmasıyla sonuçlanan sorunlara neden olduğunu, dil haklarının da, her bir durum için uygun çözümleri uygulaması amacıyla, kapsayıcı bir bakış açısıyla ele alınması gerektiğini dikkate alarak;
Dil Hakları Evrensel Bildirgesi'nin dilsel dengesizlikleri; tüm dillerin saygınlığını ve azami derecede gelişimlerini sağlayan, uyum içindeki sosyal ilişkilerin sürdürülebilmesi için anahtar etken olarak dünya çapında adil ve tarafsız bir dilsel barış için gerekli ilkeleri tesis eden bir bakış açısıyla birlikte gerekli olduğuna dair inançla;
İLAN EDER.
Başlangıç
Yukarıda anılan düşüncelerin ışığında, her bir dilin durumu siyasi, hukuki, ideolojik, tarihsel, demografik, üzerinde yaşanılan toprak parçası ile ilgili, ekonomik, sosyal, kültürel, dilsel, sosyodilsel, dillerarası ve öznel doğaya ait çok çeşitli etkenin birleşimi ve etkileşiminin bir sonucudur.
Bugün, bu etkenler şöyle tanımlanmaktadır:
1.    Çoğu devletin bir dönem öncesine dayanan, çeşitliliği azaltan, kültürel çoğulluk ile dilsel çoğulculuğa karşı olan tutumları besleyen, birleştirici eğilimi.
2.    Sonucunda dil topluluklarının iç uyumunu garanti edecek olan karşılıklı ilişki alanları ile etkileşim biçimlerine zarar veren dünya çapında bir bilgi, iletişim ve kültür piyasasına yönelik eğilim olan, dünya çapında bir ekonomiye yönelik eğilim.
3.    Ulus ötesi ekonomik çıkar gruplarınca ortaya atılan, deregülasyon*(1) ile ilerlemeyi, rekabetçi bireyciliği de özgürlükle özdeşleştirmeye çalışan ciddi ve gittikçe de büyüyen ekonomik, sosyal, kültürel ve dilsel eşitsizlikler yaratan, ekonomici büyüme modeli.
4.    Dil toplulukları halen kendi özerk idarelerinin eksikliği, sınırlı ya da kısmen veya tamamen dağılmış nüfusları, kırılgan ekonomileri, belli bir sisteme bağlanmamış dilleri ya da hakim olana muhalif olan kültürel modelleri tarafından tehdit edilmektedirler. Bütün bunlar aşağıdaki temel hedefler göz önüne alınmadığı sürece bir çok dilin yaşamasını ve gelişmesini imkansız kılmaktadır:
a.    Siyasal bir bakış açısından, dil topluluklarının bu yeni büyüme modeline etkin katılımına imkan verecek bir dilsel çeşitliliği örgütleme biçimi tasavvur etme hedefi.
b.    Kültürel bir bakış açısından, bir gelişim süreci içinde dünya çapındaki iletişim alanını tüm halkların, dil topluluklarının ve bireylerin tarafsız katılımıyla uyumlu kılma hedefi.
c.    Ekonomik bir bakış açısından, herkesin katılımına ve toplumların çevresel dengesi ile tüm dil ve kültürler arasındaki tarafsız ilişki biçimlerine duyulan saygıya dayanan sürdürülebilir bir gelişimi destekleme hedefi.

Tüm bu nedenlerden dolayı, bu bildirge devletleri değil, dil topluluklarını kendisine hareket noktası olarak almaktadır ve bu bildirge bir bütün olarak insanlığın sürdürülebilir tarafsız gelişimini garanti altına alma yetisine sahip uluslararası kurumların desteklenmesi bağlamında değerlendirilmelidir. Bu nedenlerden dolayı yine bu bildirge; saygıya, uyumlu bir arada var oluşa ve karşılıklı yarara dayanan dilsel çeşitlilik için bir siyasal çerçeve oluşturulmasını teşvik etmeyi amaçlar.
Ön Başlık: Kavramlar
Madde 1
1.    Bu bildirge dil topluluğunu, tarihsel olarak tanınmış olsun ya da olmasın belli bir toprak parçası üstünde kurulu olan kendini bir halk olarak tanımlayan ve doğal iletişim aracı olarak ortak bir dil geliştirmiş, üyeleri arasında kültürel uyum olan herhangi bir insan topluluğu olarak kabul eder. Belli bir toprak parçasına özgü olan dil terimi ise tarihsel olarak o toprak parçası üzerinde kurulu topluluğun diline karşılık gelir.
2.    Bu bildirge kendine, dil haklarının bir ve aynı anda bireysel ve kolektif olduğu ilkesini hareket noktası olarak alır. Her türlü dil hakkını tanımlarken, bu bildirge kendi toprak parçası, ki bu toprak parçası topluluğun sadece yaşadığı coğrafi alan olarak değil, dilin olabildiğince gelişmesi için hayati olan sosyal ve işlevsel bir alan olarak anlaşılır, içindeki tarihsel dil topluluğunun durumunu referans olarak kabul eder. Ancak bu kaide üzerinden bu maddenin 5. fıkrasında bahsi geçen dil gruplarıyla, kendi topluluğunun yaşadığı toprak parçasının dışında yaşayan bireylerin haklarını, bir bütün olarak ya da kademe kademe tanımlamak mümkündür.
3.    Bu bildirinin gereği, aşağıdaki koşullar altındaki grupların kendi topraklarında yaşadıkları ve belli bir dil topluluğuna ait oldukları kabul edilir:
                      i.        Kendi topluluklarının ana gövdesinden siyasi ya da idari sınırlarla ayrıldıkları zaman;
                     ii.        Tarihsel olarak yerleştikleri coğrafyanın etrafı diğer dil topluluklarının üyeleri tarafından çevrilmiş olduğu zaman; ya da
                    iii.        Yerleştikleri coğrafi alanı benzer tarihsel geçmişlere sahip diğer dil topluluklarının üyeleriyle paylaştıkları zaman.
4.    Bu bildirge, ayrıca, kendi göç sahaları içindeki göçebe halklarla coğrafi olarak bölünmüş yerlerde yaşayan halkları tarihsel olarak kendine ait toprak parçası üzerinde yaşayan dil toplulukları olarak kabul eder.
5.    Bu bildirge dil grubunu, başka bir dil topluluğunun üzerinde yaşadığı toprak parçasına yerleşmiş ancak bu dil topluluğununkine eşdeğer bir tarihsel geçmişe sahip olmayan aynı dili konuşan insan grubu olarak kabul eder. Göçmenler, mülteciler, sınır dışı edilmiş kimselerle, diaspora*(2) üyeleri bu gruplara örnektir.
Madde 2
1.    Bu bildirge, çeşitli dil topluluklarıyla dil gruplarının aynı toprak parçasını paylaştıkları durumlarda, içinde belirtilen hakların karşılıklı saygı temelinde ve demokrasi olasılığının olabildiğince geniş tutulduğu bir biçimde tatbik edilmesi gerektiğini kabul eder.
2.    Tatmin edici bir sosyodilsel denge için, yani, dil toplulukları, dil grupları ve bunların üyelerinin haklarının dengeli bir ifadesini tesis etmek amacıyla, üzerinde yaşadıkları toprak parçasındaki tarihsel geçmişleri ve demokratik yollarla ifade bulan iradelerinin yanında birçok etken de hesaba katılmalıdır. Dengeyi yeniden tesis etmeyi amaçlayan telafi edici bir tutumu gerektirebilen bu etkenler, farklı topluluk ve grupların bir arada yaşamaları durumunu doğuran göçlerin zorlayıcı doğasıyla birlikte yine farklı topluluk ve grupların siyasal, sosyoekonomik ve kültürel zayıflık derecelerini kapsar.
Madde 3
1.    Bu bildirge aşağıdaki hakları, her koşulda tatbik edilebilecek devri ve ferağı kabil olmayan kişisel haklar olarak kabul eder:
a.    Bir dil topluluğunun üyesi olarak tanınma hakkı;
b.    Kişinin kendi dilini hem özel hem de kamusal alanlarda kullanma hakkı;
c.    Kişinin kendi ismini kullanma hakkı;
d.    Kişinin kendi dil topluluğunun diğer üyeleri ile karşılıklı ilişkiye girme, onlarla ortaklık kurma hakkı;
e.    Kişinin kendi kültürünün devamını sağlama, kültürünü geliştirme hakkı;
f.     Ve 16 Aralık 1966 tarihli Uluslararası Vatandaşlık ve Siyasi Haklar Anlaşması ile aynı tarihli Ekonomik, Sosyal ve Kültürel Haklara ilişkin Uluslararası Sözleşmesi'nin tanıdığı dil ile ilgili tüm diğer haklar.
2.    Bir önceki paragrafta dil gruplarının üyelerine atfedilen haklara ek olarak ve Madde 2.2'de belirtilen koşulları da dikkate alarak bu bildirge dil gruplarının kolektif haklarının aşağıdaki hakları kapsayabileceğini kabul eder:
a.    Kendi dilleri ile kültürlerinin öğretilmesi hakkı;
b.    Kültürel hizmetlere erişim hakkı;
c.    İletişim araçlarında kendi dilleri ile kültürlerinin hakkaniyetli bir biçimde yer alması hakkı;
d.    Kendi dilleri ve sosyoekonomik ilişkileri için hükümet organlarından ihtimam görme hakkı.
3.    Yukarıda belirtilen kişi ve dil grubu hakları, bu kişilerin ya da grupların ev sahibi dil topluluğuyla karşılıklı ilişkilerini ya da bu topluluğa entegrasyonlarını hiçbir biçimde engellememelidir. Ne ev sahibi topluluğun haklarını ne de kendi yaşadıkları topraklar genelinde topluluğun kendi dilinin kamusal alanda azami derecede kullanılmasını kısıtlamamalıdır.
Madde 4
1.    Bu bildirge bir başka dil topluluğunun yaşadığı topraklara göçen ve yerleşen kişilerin bu topluluğa entegre olma tavrını sürdürme hak ve ödevine sahip olduğunu kabul eder. Bu ifade; bu kişilerin, kendi özgün kültürel karakterlerini koruyabileceği ama aynı zamanda onları, ev sahibi topluluğun üyelerinin deneyimleriyle arasında çok büyük farkların olmayacağı sosyal işlevleri yerine getirme konusunda muktedir kılacak gerekli atıfları, değerleri ve davranış biçimlerini içinde yaşadıkları toplumla paylaşmaları yoluyla gerçekleşecek ek bir sosyalizasyon süreci olarak anlaşılmalıdır.
2.    Bu bildirge, diğer taraftan, özgün kültürel karakterlerin yerini ev sahibi toplumun atıflarının, değerlerinin ve davranış biçimlerinin alması yoluyla gerçekleşecek, ev sahibi toplumdaki kültürsüzleşmeyi ifade eden asimilasyonun hangi gerekçeyle olursa olsun dayatılamayacağını, teşvik edilemeyeceğini asimilasyonun sadece tamamen özgür bir seçimin sonucunda mümkün olabileceğini kabul eder.
Madde 5
Bu bildirge tüm dil topluluklarının haklarının eşit ve dillerin resmi, bölgesel ya da azınlık dilleri gibi hukuki ya da siyasi statülerinden bağımsız olduğu ilkesine dayanır. Bölgesel ya da azınlık dilleri gibi terimler bu bildirgede kullanılmaz, çünkü her ne kadar bazı durumlarda bölgesel ya da azınlık dillerinin tanınması belli hakların tatbikini kolaylaştırabilse de, bu ve diğer niteleyici sıfatlar ekseriyetle dil topluluklarının haklarını kısıtlamak için kullanılır.
Madde 6
Bu bildirge, bir dilin, sadece devletin resmi dili olması ya da geleneksel olarak belli bir toprak parçası içinde idari amaçlar ya da belli kültürel faaliyetler için kullanılması gerekçesiyle, o toprak parçasına özgü dil olarak düşünülemeyeceğini kabul eder.
Birinci Başlık: Genel İlkeler
Madde 7
1.    Bütün diller belli bir kolektif kimliğin, gerçekliğin farklı algılanışının ve tarif edilişinin ifadesidir. Dolayısıyla bütün diller yerine getirdikleri tüm işlevlerde gelişmeleri için gerekli koşulları elde etmeye muktedir olmalılardır.
2.    Bütün diller kolektif bir biçimde oluşturulur ve topluluk içinde uyumun, tanımlamanın, iletişimin ve yaratıcı ifadenin araçları olarak bireysel kullanıma sunulur.
Madde 8
1.    Bütün dil toplulukları, toplum içindeki tüm görevlerinde kendi dillerinin kullanımını temin etmek amacıyla kendi kaynaklarını örgütleme ve idare etme hakkına sahiptir.
2.    Bütün dil toplulukları dillerinin bir sonraki nesillere aktarımını ve devamlılığını temin etmek için gerekli tüm araçları ellerinde bulundurma hakkına sahiptir.
Madde 9
Bütün dil toplulukları herhangi bir teşvik ya da zorlama sonucu müdahale olmaksızın kendi dil sistemlerini belli kurallara bağlama, standartlaştırma, muhafaza etme, geliştirme ve ilerletme hakkına sahiptir.
Madde 10
1.    Bütün dil toplulukları eşit haklara sahiptir.
2.    Bu bildirge dil topluluklarına karşı uygulanan ayrımı, bu ayrımın onların siyasal egemenlik derecelerine, sosyal, ekonomik veya başka terimlerle tanımlanan durumlarına, dillerinin hangi oranda belli bir sisteme bağlandığına, güncelleştirildiğine veya modernize edildiğine dayanıp dayanmadığına bakmaksızın, kabul edilmez olarak görür.
3.    Bu eşitlik ilkesini uygulamak ve onu etkin kılabilmek için gerekli olan tüm adımlar atılmalıdır.
Madde 11
Bütün dil toplulukları, bu bildirge içinde belirtilen hakların tatbik edilmesini temin etmek için de gerekli olan, dillerini diğer dillere ve diğer dilleri de kendi dillerine çevirmek için gerekli tüm araçları ellerinde bulundurma yetkisine sahiptirler.
Madde 12
1.    Herkes kamusal alan içindeki tüm faaliyetlerini, eğer kişinin dili yaşadığı toprak parçasına özgü bir dil ise, kendi dilinde yürütme hakkına sahiptir.
2.    Herkes kişisel ya da ailevi alanı içinde kendi dilini kullanma hakkına sahiptir.
Madde 13
1.    Herkes üzerinde yaşadığı toprak parçasına özgü dil ile ilgili bilgi edinme hakkına sahiptir.
2.    Herkes birden fazla dil bilen biri olma ve kendi kişisel gelişimi ya da sosyal mobilitesine en çok fayda sağlayacak dili, bu bildirge içinde toprak parçasına özgü dilin kamusal kullanımı için tesis edilen teminatlara zarar vermeksizin, kullanma hakkına sahiptir.
Madde 14
Bu bildirgenin öne sürdüğü şartlar, bir dilin özgü olduğu toprak parçası içindeki kullanımından çok daha tercih edilir olan, o dilin dahili ya da uluslararası statüsünden kaynaklı bir normun veya pratiğin zararına yorumlanamaz ya da kullanılamaz.
İkinci Başlık: Genel Dilsel Rejim
I.    Kısım: Kamu Yönetimi ve Resmi Organlar
Madde 15
1.    Bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçası içerisinde kendi dillerini resmi olarak kullanma hakkına sahiptir.
2.    Bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçası içerisindeki yasal kuralların, yönetim işleyişiyle ilgili ilkelerin, kamusal ve özel belgeler ile tutanakların tutulduğu kamu kayıtlarının etkili ve geçerli olabilmesi için o toprak parçası içerisinde kullanılan dil ile hazırlanması hakkına sahiptir ve hiç kimse bu dilin varlığını inkâr edemez.
Madde 16
Bir dil topluluğunun tüm üyeleri, kamu yöneticileriyle kendi dillerinde ilişki kurmak ve onlardan ihtimam görme hakkına sahiptir. Bu hak dilin kullanıldığı toprak parçası içindeki merkezi, bölgesel, yerel ve toprağa bağlı olamayan ayrımların hepsi için geçerlidir.
Madde 17
1.    Bütün dil topluluklarının kendi düzenleri içindeki ve dilin kullanıldığı toprak parçası içindeki ilişkilere ait olan ya da bu ilişkileri etkileyen tüm resmi belgeleri, belgelerin yazılı, sanal ortamda ya da başka herhangi bir biçimde olması fark etmeksizin, kendi dillerinde elde etme hakları vardır.
2.    Formlar ve yönetimle ilgili belgelerin, basılı, sanal ortamda v.b. her ne biçimde olursa olsun, kamu yöneticileri tarafından dilin kullanıldığı toprak parçası içindeki hizmet ağı aracılığıyla halkın ulaşabileceği yerlerde hazır ve uygun bir hale getirilmeleri gerekmektedir.
Madde 18
1.    Bütün dil toplulukları kendilerini ilgilendiren ya da kendilerini konu alan kanunların ve diğer resmi kuralların, üzerinde yaşadıkları toprak parçasına özgü olan dilde yayımlanması hakkına sahiptir.
2.    Yetki alanlarında, tarihsel olarak o toprak parçasına özgü birden fazla dil olan kamu yöneticileri tüm kanunları ve resmi kuralları bu dillerin tümünde -diller yerel halk tarafından konuşuluyor olsun ya da olmasın- yayımlamak zorundadırlar.
Madde 19
1.    Temsilci meclisleri resmi dil(ler) olarak temsil ettikleri toprak parçasında tarihsel olarak kullanılan tüm dilleri kullanmalıdır.
2.    Bu hak ayrıca Madde 1 Paragraf 4'te anlatılan coğrafi olarak bölünmüş toplulukların dilleri için de geçerlidir.
Madde 20
1.    Herkes belli bir yerde kurulan mahkemede, tarihsel olarak o toprak parçasında konuşulan dil ya da dilleri yazılı veya sözlü olarak kullanma hakkına sahiptir. Mahkemeler o toprak parçasında kullanılan dili, iç işleyişinde kullanmalıdır; ve devlet içinde yürürlükte olan yasal sistemden dolayı dava muameleleri başka bir yerde devam etse bile o dilin kullanımına devam edilmelidir.
2.    Herkes, bütün davalarda, konuşabildiği ve anlayabildiği bir dile yönelik ücretsiz tercümanlık hizmeti alma hakkına sahiptir.
Madde 21
Bütün dil toplulukları kamu kayıtlarındaki tutanakların ve belgelerin o toprak parçasına özgü olan dilde tutulması hakkına sahiptir.
Madde 22
Bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçasında çalışan noterler ya da kamu görevlileri tarafından onaylanan belgelerin, o toprak parçasına özgü olan dilde düzenlenmesi hakkına sahiptir.
II.   Kısım: Eğitim
Madde 23
1.    Eğitim, verildiği toprak parçası üzerinde yaşayan dil topluluğun kendisini dilsel ve kültürel olarak ifade etme kapasitesinin gelişimine yardımcı olmalıdır.
2.    Eğitim, verildiği toprak parçası üzerinde yaşayan dil topluluğunca konuşulan dilin ya da dillerin sürdürülmesine ve geliştirilmesine yardımcı olmalıdır.
3.    Eğitimin daima kültürel farklılıkların, farklı dillerin ve dünyadaki farklı tüm dil topluluklarının arasındaki uyumlu ilişkilerin hizmetinde olması gerekmektedir.
4.    Bu prensiplerin ışığında, herkesin istediği herhangi bir dili öğrenme hakkı vardır.
Madde 24
Bütün dil toplulukları kendi dillerinin ne derecede araçsal bir dil ve çalışma alanı konusu olarak var olacağıyla yaşadıkları bölgedeki eğitimin her seviyesinde: okulöncesi, ilköğretim, lise, teknik ve mesleki okullar, üniversite ve yetişkin eğitiminde ne derecede var olacağını belirleme hakkına sahiptir.
Madde 25
Bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçasında verilen eğitimde dillerinin arzu ettikleri derecede kullanabilmesi için gerekli olan insani ve materyal kaynaklara -yeterli ve düzgün eğitim almış öğretmenler, uygun eğitim metotları, ders kitapları, finans, binalar ve teçhizat, geleneksel ve yaratıcı teknoloji- kendi toprak parçalarında sahip olmaya hakları vardır.
Madde 26
Bütün dil toplulukları, üyelerine kendi dillerine tamamen hâkim olabilecekleri, dilin genel kullanımıyla ilgili tüm kabiliyetleri geliştirici ve üyelerin öğrenmek isteyebilecekleri herhangi bir dilde onlara mümkün olan en geniş hâkimiyeti sağlayabilecek bir eğitimi sağlama hakkına sahiptir.
Madde 27
Bütün dil toplulukları üyelerine, önceden daimi olarak kullandıkları edebi ya da dini diller gibi kültürel gelenekleriyle ilişkili dilleri öğretecek eğitimi sağlama hakkına sahiptirler.
Madde 28
Bütün dil toplulukları, üyelerine kendi kültürel mirasları (tarih, coğrafya, edebiyat ve kültürlerinin diğer belirtileri, tanıklıkları) ve talep edildiği takdirde öğrenmek istedikleri diğer kültürler hakkında da kapsamlı bilgi edinebilecekleri bir eğitimi sağlama hakkına sahiptir.
Madde 29
1.    Herkes ikamet ettiği toprak parçasına özgü olan dilde eğitim hakkına sahiptir.
2.    Bu hak kişinin diğer dil toplulukları ile iletişim kurmak için kullandığı herhangi bir dilde sözel ve yazılı bilgi edinmesi hakkını engellemez.
Madde 30
Bütün dil topluluklarının dilleri ve kültürleri üniversite seviyesinde çalışma ve araştırma konusu olmalıdır.
III.Kısım: Özel İsimler
Madde 31
Bütün dil topluluklarının özel isimler ile ilgili sistemlerini her yerde ve her durumda kullanma ve koruma hakları vardır.
Madde 32
1.    Bütün dil toplulukları özel, kamusal ve resmi alanlardaki yer isimlerini, sözlü ve yazılı olarak, o toprak parçasına özgü olan dilden seçme ve kullanma hakkına sahiptir.
2.    Bütün dil toplulukları kendilerinden önce o toprak parçası üzerinde yaşadıklarını bildikleri insanlar tarafından kullanılan yer isimlerini tasdik etme, bu isimleri koruma ve değiştirme haklarına sahiptir. Bu tip yer isimleri keyfi bir şekilde kaldırılamaz, çarpıtılamaz, uyarlanılamaz ve siyasal durumdaki herhangi bir değişimden veya başka bir sebepten dolayı yerlerine başka isimler getirilemez.
Madde 33
Bütün dil toplulukları kendilerini kendi dillerinde kullanılan isimle karşılama hakkına sahiptir. Diğer dillere yapılan çevirilerde belirsiz, iki anlamlı ve aşalayıcı isimlendirmelerden kaçınılmalıdır.
Madde 34
Herkes -yer sınırlaması olmaksızın- kendi ismini kendi dilinde kullanma hakkına ve sadece gerektiğinde kendi isminin diğer yazı sisteminde olabilecek en uygun fonetik yazımını kullanma hakkına sahiptir.
IV. Kısım: İletişim Araçları ve Yeni Teknolojiler
Madde 35
Bütün dil toplulukları, yerel veya geleneksel, daha geniş faaliyet alanı olan, ya da daha gelişmiş teknoloji kullanan, hangi tür yayın metodunu kullandıkları fark etmeksizin üzerinde yaşadıkları toprak parçası içindeki tüm iletişim araçlarında dillerinin ne derecede kullanılacağına karar verme hakkına sahiptir.
Madde 36
Bütün dil toplulukları kendi bölgelerindeki iletişim araçlarında dillerinin arzuladıkları ölçüde var olmasını ve kültürel olarak kendilerini arzuladıkları ölçüde ifade edebilmeleri için gerekli insani ve materyal kaynaklara -yeterli ve doğru eğitilmiş personel, finans, binalar ve teçhizat, geleneksel ve yaratıcı teknoloji- kendi bölgelerinde sahip olma hakkına sahiptirler.
Madde 37
Bütün dil toplulukları, iletişim araçları aracılığıyla kendi kültürel miraslarıyla (tarih, coğrafya, edebiyat ve kültürlerinin diğer belirtileri, tanıklıkları) üyelerinin öğrenmek isteyebilecekleri diğer kültürler hakkında da kapsamlı bilgi alma hakkına sahiptir.
Madde 38
Bütün dil topluluklarının dilleri ve kültürleri dünyadaki bütün iletişim araçlarından ayrımcılık yapılmaksızın eşit muamele görmelidir.
Madde 39
Bu bildirgede, Madde 1 Paragraf 3 ve 4'te tarif edilen toplulukların ve aynı madde Paragraf 5'te bahsedilen grupların dillerinin yerleştikleri ya da göç ettikleri toprak parçasındaki iletişim araçlarında eşit ve adil temsil hakkı vardır. Bu hak o toprak parçasında yaşayan diğer topluluk ve grupların dil haklarıyla uyum içerisinde uygulanmalıdır.
Madde 40
Bilgi teknolojisi alanında, bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçasında teçhizatları kendi dil sistemine, araç ve ürünleri kendi dillerine uyarlama hakkına sahiptir. Böylece bu tür teknolojilerle eğitim, kendini ifade etme, iletişim, yayın, çeviri, bilgi geliştirme ve kültürün yayılması adına sunulan potansiyelden tam yarar sağlanabilir.
V.  Kısım: Kültür
Madde 41
1.    Bütün dil toplulukları kültürel ifadenin tüm biçimlerinde kendi dillerini kullanma, sürdürme, koruma ve geliştirme hakkına sahiptir.
2.    Bütün dil toplulukları bu hakkı, topluluğun alanının herhangi bir kısmı yabancı bir kültürün hegemonik işgaline maruz kalmaksızın olabildiğince uygulayabilmelidirler.
Madde 42
Bütün dil toplulukları kendi kültürel sahaları içinde olabildiğince gelişme hakkına sahiptir.
Madde 43
Bütün dil toplulukları kendi dillerinde üretilmiş tüm eserlere erişim hakkına sahiptir.
Madde 44
Bütün dil topluluklarının yeterli bilgi akışı yoluyla kültürlerarası programlara erişim hakkı ve yabancılara kendi dillerini öğretme, çeviri, dublaj, postsenkronizasyon ve altyazı gibi faaliyetlere destek verme hakkı vardır.
Madde 45
Bütün dil toplulukları yaşadıkları toprak parçasına özgü olan dile kültürel olaylarda ve kültürel hizmet alanlarında (kütüphaneler, video eğlence merkezleri, sinemalar, tiyatrolar, müzeler, arşivler, folklor, kültür endüstrisi ve kültürel hayatın tüm belirtilerinde) üstün bir pozisyon sağlama hakkına sahiptir.
Madde 46
Bütün dil toplulukları belge koleksiyonları, sanat eserleri ve mimari eserler, tarihi binalar ve kendi dillerindeki yazıtlar gibi materyal göstergeleri de dâhil olmak üzere tüm dilsel ve kültürel miraslarını koruma hakkına sahiptir.
VI. Kısım: Toplumsal-Ekonomik Alan
Madde 47
1.    Bütün dil toplulukları üzerinde yaşadıkları toprak parçasındaki tüm sosyoekonomik faaliyetlerde kendi dillerinin kullanımını sağlama hakkına sahiptir.
2.    Bir dil topluluğunun tüm üyelerinin yaşadıkları toprak parçasındaki meslekî faaliyetlerini yerine getirebilmek için gerekli olan belgeler, atıflar, talimatlar, formlar; bilgisayar teçhizatı, araçları ve ürünleri gibi tüm araçlara kendi dillerinde sahip olma hakları vardır.
3.    Bu sahada başka bir dilin kullanımına sadece yapılan işin doğasından kaynaklanıyorsa gerek duyulur. Hiçbir durumda sonradan gelen bir dil o toprak parçasına özgü olan dili ikinci plana atamaz ya da onun yerine geçemez.
Madde 48
1.    Kişinin kendi dil topluluğunun yaşadığı toprak parçasında herkesin, mal ve hizmet alım-satımı, bankacılık, sigortacılık, iş kontratları gibi her tür ekonomik işlemde kendi dilini tam yasal geçerlilik içinde kullanma hakkı vardır.
2.    Bu tür özel işlemlerde hiçbir madde o toprak parçasına özgü olan dilin kullanımını engelleyemez ya da yasaklayamaz.
3.    Kişinin kendi dil topluluğunun yaşadığı toprak parçasında herkesin yukarıda bahsedilen işlemleri yapılabilmesi için gerekli olan tüm belgelere kendi dilinde sahip olma hakkı vardır. Formlar, çekler, kontratlar, faturalar, fişler, teslim makbuzları, istek formları bu tip belgelerin bazılarıdır.
Madde 49
Kişinin kendi dil topluluğunun yaşadığı toprak parçasında herkesin, işçi-emekçi sendikaları, işveren kuruluşları, mesleki, ticari kuruluşlar, zanaatkâr odaları gibi her tür sosyoekonomik kuruluşta kendi dillerini kullanma hakkı vardır.
Madde 50
1.    Bütün dil toplulukları; reklamcılık, işaretler, dış işaret levhaları ve ülkenin imajı gibi konularda dillerinin önemli bir yer edinmesi hakkına sahiptir.
2.    Kişinin kendi dil topluluğunun yaşadığı toprak parçasında herkes ticari kuruluşlar tarafından arz edilen tüm ürün ve hizmetler hakkında kendi dilinde yazılı ve sözlü bilgi alma hakkına sahiptir. (kullanım talimatları, içindekiler listesi, reklâmlar, garanti belgesi ve diğerleri ...)
3.    İnsanların güvenliğini etkileyen tüm kamu bildirgeleri en kötü ihtimalle o toprak parçasına özgü olan dilde diğer dillerden aşağı olmayan koşullarda yapılmalıdır.
Madde 51
1.    Herkesin, yaşadığı toprak parçasına özgü olan dil ile ticari kuruluşlar, firmalar ve özel kurumlarla ilişki kurma, bu kuruluşlardan hizmet alma ve aynı dilde cevap alma hakkı vardır.
2.    Herkesin alıcı, müşteri, tüketici ya da kullanıcı olarak- kamuya açık kuruluşlardan yazılı ve sözlü olarak yaşadığı toprak parçasına özgü olan dilde bilgi alma hakkı vardır.
Madde 52
Çevirmenlik, yabancı dil öğretmenliği ve turist rehberliği gibi mesleğin doğası yabancı bir dili gerektirmedikçe herkes kendi mesleğini o toprak parçasına özgü olan dil ile yürütme hakkına sahiptir.
Ek Düzenlemeler
1.    Kamu yetkilileri kendi yetki alanlarında, bu bildirgede beyan edilen hakların uygulanabilmesi için gerekli tüm tedbirleri almalıdırlar. Özellikle açık bir şekilde kaynak sıkıntısı çeken dil topluluklarının dil hakları kullanımını desteklemek için uluslararası fonlar kurulmalıdır. Ayrıca kamu yetkilileri farklı toplulukların dillerine gereken desteği sağlamalıdır böylece bu diller şifrelenebilir, yazıya geçirilebilir, öğretilebilir ve yönetimde kullanılabilir.
2.    Kamu yetkilileri kamu kurum ve kuruluşlarının, konuyla ilgili insanların bu bildirgeden kaynaklanan haklar ve karşılığındaki sorumluluklar hakkında bilgilendirilmelerini sağlamak zorundadır.
3.    Kamu yetkilileri bu bildirgede yer alan dil haklarının ihlali durumunda, mevcut yasanın ışığında, uygulanacak yaptırımları belirlemek zorundadır.
Son Düzenlemeler
1.    Bu bildirge Birleşmiş Milletler içerisinde bir "Dil Konseyi" oluşturulmasını önermektedir. Birleşmiş Milletler Genel Kurulu bu konseyin kurulması, görevlerinin tanımlanması, üyelerini atanması ve bu bildirgede tanınan hakların uygulanması konusunda uluslararası hukukta dil topluluklarını koruyucu bir kurul oluşturulmasından sorumlu olacaktır.
2.    Bu bildirge, resmi olmayan, sivil toplum kuruluşları ve dil hakları alanında çalışan diğer kuruluşların temsilcilerinden oluşan danışman bir kurum olacak olan bir Dünya Dil Hakları Komisyonunun oluşturulmasını önermektedir.

نماینده مردم تبریز در پی عدم تصویب طرح عملیاتی کردن اصل 15 قانون اساسی گفت

نماینده مردم تبریز در پی عدم تصویب طرح عملیاتی کردن اصل 15 قانون اساسی گفت : بی توجهی به این اصل فرصتها را تبدیل به تهدید می کند .

به گزارش خبرنگار "مهر"، اکبر اعلمی نماینده مردم تبریز با اشاره به تاکید هیات پیگیری و نظارت بر اجرای قانون اساسی بر متروک ماندن اصل 15 قانون اساسی گفت : بی مهری ها به این اصل باعث تبدیل شدن آن به یک تابو شده است و زمینه را برای بهره برداری برخی افراد مغرض و بهره برداریهای تبلیغاتی برخی جریانات فراهم کرده است.
وی افزود : فراموش نکنیم که میل به گفتن و نوشتن به زبان مادری ازغرایز بشری است و نمی توان آن را سرکوب کرد .
گفتنی است این طرح که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اکثریت آرا به تصویب رسیده بود ، تنها توانست رای 56 نماینده را کسب کند

ماجرای تقویم تورکی و پاکسازی فرهنگ فارسی از آن

ماجرای تقویم تورکی و پاکسازی فرهنگ فارسی از آن

مهد کودکهای فاشیسم

بند سوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمی گوید:
..." پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند."
در سالهای اخیر به دلایل متعددی تلاش می شود تا زبان و فرهنگ تورکی محدود شده و از بین برود. طراحان این سیاست و کسانیکه آمال و آماج آنرا دنبال می کنند، دیگر کار را به جایی رسانده اند که کودکان ما حق تکلم به زبان مادری خود را ندارند.
تا چند سال پیش مدرسه یکی از ویژگیهای مشترک دانش آموزان غیر فارس بود، اما اکنون قلعه عقرب خوفناکی که کودک 4،3،2 و یا 5 سالۀ ما بعنوان خانه دوم به آن پا می نهد" مهد کودک" ها هستند. همگان  مشاهده کرده اند که چگونه طفل معصوم جدا شده از آغوش گرم مادر که جز محبت مادرانه و پدرانه چیزی ندیده و تجربه نکرده ا ست،  بعد از تجربه اولین روز اقامت در این قلعه خوفناک  در دفعات دوم و سوم و... با گریه و زاری و التماس از رفتن به این مکان سرباز می زند!
حال در پردۀ ابهام است که در آن مکان چه بر سر این موجود بی دفاع می آید که هر روز صبح شاهد گریه های ممتد و عاجزانه این  اطفال عزیز در مقابل درب ورودی مهدها می باشیم!
در درون مهدکودکها هر روز اتفاقات نگران کننده گوناگونی می افتد که کودکان به دلیل عدم توانایی در بیان آنها قادر به انتقال صحیح اخبار این حوادث به والدین خود نیستند.
بی تردید  یکی ازاین بلایا که  در ایالات غیر فارس چندان هم مبهم و دور از چشم نیست  تحقیر زبان مادری طفل و تغییر آن به سمت زبان قاتل است.
اگر کودک خردسال در یک جمع عمومی جرأت تکلم به زبان مادریش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلما ً از قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد .بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهد به خانه ، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.
مسأله دیگری که مطرح می باشد این است که تا چند وقت پیش فقط والدین جوانی که شاغل بودند و فرزندی داشتند که نمی شد در خانه تنها گذاشت،وی را به مهد کودک می فرستادند .متاسفانه مطابق آمارهای موجود اکثر مشتریان مهدکودک ها خانواده هایی هستند که مادر خانه دار و پدر دارای شغل آزاد هستند!
اکنون باید به علامت سوأل بزرگی که در ذهن هرانسان عاقلی ظاهر می شود، پاسخ داد. اینکه چرا باید کودک عزیز و دلبند خود را که برای پدر و مادر  عزیزترین شخص دنیای آنها است،بی دلیل به دست یک عده اشخاص سپرده شوند که حتی برای زبان و فرهنگ خود ارزش قائل نیستند و هیچ عمل غیر انسانی دیگری هم از ایشان بعید نیست؟!
 ما داشتیم و داریم کودکانی را که در یک چنین محیط هایی دچار روان پریشی، شب ادراری،از دست دادن اعتماد به نفس و دهها ضعف روحی و شخصیتی شده اند که حتی در سنین بزرگسالی نیز غیر قابل جبران می باشند.
به طور کلی درچنین مراکز آموزشی، مسئولان غیر دلسوز با آگاهی بر سیاست های شوونیستی و شناخت نیازهای روانی کودکان، هدفشان از هر نوع برنامه ریزی آموزشی، تخریب شخصیتی و خدشه دار کردن هویت ملل و اقوام غیر فارس از همان سنین کودکی است.
البته در کمال تاسف نوک دیگر پیکان تخریب هویت کودکان را باید متوجه والدین آنها ساخت.
متأسفانه پدر و مادرها به بهانۀ اینکه کودکشان در مدرسه با مشکل فارسی صحبت کردن مواجه خواهد شد،او را به مهد کودک می سپارند . اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است ضروری نبودن یادگیری فارسی توسط این کودکان است. چرا که مطمئنا سیاست آسیمیله سازی آنها در مدارس با هزینه های شگرف و هنگفت اجرا خواهد شد!
به نظر من! راه حل مشکل فوق این نیست که هر چه بیشتر دست روی دست گذاشته و کودکان خود را در گرداب آسیمیله سازی و بیگانگی گرفتار کنیم ،بلکه بهترین راه مبارزه برای بدست آوردن  حق تاسیس مهدکودکها، مدارس و دانشگاهها به زبان مادری  است تا جلوی تمام  اقدامات فاشیستی فارسی سازی و بیگانه سازی از فرهنگ خودی و دور ساختن کودک از آغوش گرم پدر و مادر گرفته شود.
آری، آموزش به زبان مادری همچون تغذیۀ کودک با شیر مادر ضروری است.
همانطوری که سازمان یونسکو بر آن تأکید کرده است و این کار زمانی عملی است که تدریس زبان تورکی به طور رسمی و آکادمیک آغاز شود و کودکان ما با زبان شیرین تورکی و فرهنگ اصیل آن آموزش داده شوند.
در اقدامی سازمان یافته و ضربتی
عملیات انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودکهای ایران کلید خورده است
   
 
طی دهه گذشته به دلیل شاغل شدن والدین و بدنبال آن گسترش مراکز مهد کودک و پیش دبستانی در سراسرکشور، سیاست آسیمیلاسیون ملی وارد فاز جدیدی گردیده و اینبار عملیات انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودکها و مدارس سراسر ایران  بصورت اعلام نشده اما کاملا سازمان یافته و ضربتی کلید خورده است!
توجه به این امر لازم است که تصمیم گیرندگان فرهنگی کشور مطابق مفروض ارتجاعی « ایران مساوی فارس است و حیات هر زبان غیر فارسی تهدیدی برای امنیت ملی محسوب می شود» (!!!)، تلاش وسیعی را برای قتل زبانهای بومی ایران و حتی حذف  لهجه های غیر رسمی زبان فارسی آغاز کرده اند.
در واقع طی دهه گذشته با رشد مبارزات بیداری بخش فعالان تساوی حقوق اقوام و ملل ایران بخصوص فعالین حرکت ملی آذربایجان، تلاشهای ضد ملی افراطیون فارس بصورت خطرناکی از مرحله پندار شوونیستی عبور کرده و وارد مرحله کردار فاشیستی شده است.
به جرات می توان گفت که حجم حملات و هجومات رسانه ای و تبلیغی جریانهای افراطی فارس گرا علیه حیات فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی اقوام و ملل ایران بخصوص ترکها و عربها، طی دهه اخیر به اندازه همه  هشت دهه  حاکمیت  کودتایی افراطیون فارس بوده است!
اما به نظر می رسد  به دلیل عدم موفقیت دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی صدا وسیما و نیز جریانهای لمپن مروج «جوکفارسیهای ضدفرهنگی» در تغییر زبانهای بومی اقوام و ملل غیر فارس (که در حدود 75 درصد کل ساکنین ایران را در بر می گیرد)،  اکنون شبانه روز تلاش می شود تا زبان مادری کودکان مناطق غیر فارس نشین ، هنگامی که از خانواده جدا شده و تحت عنوان نگهداری و آموزش به مراکز مهد کودک  و مدرسه سپرده می شود کاملا به« زبان  رسمی» و در حقیقت «زبان قاتل» تغییر یابد.
در واقع اکنون درابتدای قرن بیستم، تئوری های کهنه و فاشیستی امثال افشارها، ورجاوندها، ماهیارها،شیخ الاسلامی ها و احمدی ها برای تغییر زبانهای اقوام و ملل ایران بر اساس سیاستهای ضد انسانی  پان اریانیسم در حال عملیاتی شدن است.آنهم در شرایطی که دنیای آزاد هیولای  هفت سر نژاد پرستی را حتی در بسیاری از کشورهای عقب مانده همچون افغانستان به زنجیر کشیده است!
به این ترتیب مطابق بخشنامه های سازمان بهزیستی و وزارت آموزش و پرورش، مسئولین مراکز مهد کودک و مدرسه موظفند تنها به زبان فارسی صحبت کنند،آموزش دهند و همچنین از تکلم زبانهای غیر فارسی در میان کودکان ثبت نام شده در این اماکن خودداری کنند.
حتی طبق این  قبیل بخشنامه ها به مربیان مهد کودک توصیه می شود به کودکان تذکر دهند که در منزل نیز با والدین غیر تات زبان خود به زبان تاتی صحبت کنند چراکه در غیر اینصورت به اصطلاح مربیان مهد کودک « خاله کلاغه » به آنها خبر خواهد داد!
این در حالی است که مطابق کنوانسیون حقوق کودک مصوب دوم سپتامبر سال 1990 میلادی دولتها موظفند از هرگونه رفتارهای تبعیض آمیز قومی و مذهبی و نژادی در قبال کودکان جدا خودداری کنند.
بعنوان مثال در بند اول از  ماده دوم این کنوانسیون امده است:
ماده 2 (ممنوعيت تبعيض)
1)  )حکومتهای عضو اين پيمان، برای هر کودکی که در قلمرو آنهاست، بدون تبعيض و يا فرق گذاری و بدور از هرگونه وابستگی به نژاد، رنگ پوست، منشاء اجتماعی و قومی و يا ملی، ميزان دارايی، معلوليت، وضعيت سرپرست و يا والدين و هر موقعيت ديگری که کودک در آن است، اجرای حقوق مندرج در اين پيمان نامه را تضمين ميکنند.
همچنین درمواد 29و 30 این کنوانسیون امده است:
 ماده 29 (اهداف تربيتی)
1)   )حکومت های عضو پيمان تاييد می کنند که تربيت بايد:
الف) شخصيت، استعداد و توانايی های روانی و جسمی کودک را تقويت و شکوفا نمايد.
ب) احساس  احترام و توجه به حقوق بشر و آزادی های پايه ای مصوب سازمان ملل متحد را، در کودک پرورش دهد.
ج) نسبت به والدين، هويت فرهنگی و زبان و ارزش های ملی سرزمين پدری ايجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ ديگر سرزمين ها را تقويت کند.
د) کودک را برای زندگی در يک جامعه آزاد بر پايه تفاهم، صلح، تحمل دگرانديشان و ديگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلق ها و گروههای قومی يا ملی_ مذهبی، آماده کند.
ه) علاقه و توجه به کودک را نسبت به محيط زيست و طبيعت بيشتر کند.
2)
 )اين ماده و ماده 28 اجازه ندارند چنان تفسير
شوند که موجب اخلال يا خدشه در آزادی شخص حقيقی و يا شخص حقوقی ديگری شوند. در تاسيس مدارس آموزشی هم با توجه به رعايت بند 1، بايد حداقل استانداردهای تعيين شده حکومتی موجود باشند.
ماده 30 (حمايت از اقليت ها)
کودکان متعلق به اقليت های مذهبی، قومی و يا زبانی در کشورهايی که اين اقليت ها وجود دارند، دارای اين حق هستند که همراه ديگر آشنايان بطور جمعی يا فردی از زبان فرهنگ و مذهب خود برخوردار بوده و از آنها استفاده کنند.
 
 
به این ترتیب در مهد کودکها و مدارس ایران موادی که به رنگ فرمز نشان داده شده است بطور کامل نقض می گردند.
خاطر نشان می شود مسئولین همچنین در پرورشگاههای کودکان بی سرپرست و همچنین دارالتادیب ها در مناطق غیر فارس زبان نیز فقط به زبان فارسی حق صحبت با کودکان مذکور را دارند.بی شک در این صورت زبان فارسی بیش از پیش نقش یک «زبان قاتل»را ایفا خواهد کرد و سیاست «انهدام فرهنگی» بومیان بصورت قویتری به مورد اجرا گذاشته  خواهد شد.
این گونه رفتارهای تبعیض آمیز همچنین با حقوق پایه ای کوکان مندرج در بیانیه جهانشمول حقوق کوئک مصوب 11 ژوئن سال 2004 نیز ضدیت اشکار دارد.مطابق این بیاینه « تعلقات ملی و مذهبی و اخلافی و قومی و فرهنگی سرپرستان و نزدیکان و مربیان و بعلاوه ایدئولوژی حاکم بر جامعه نمی تواند مانعی در برخورداری همه کودکان از (حقوق موجود)در مفاد این بیانیه شود.»
ارتجاعیون فارس همچنین اقدام به صدور مجوز دوبله کارتونها و فیلمهای  گروه سنی  کودک به برخی از موسسات کرده اند. متاسفانه  این مراکز سودجو به هنگام  دوبله این تولیدات خارجی، عمدا اقدام به دوبله کارکترهای مسخره،حاشیه ای و یا خلافکار فیلم به لهجه های بومی و بخصوص لهجه من در آوردی «آذریهای پارسی گوی» می کنند!
شما می توانید در فیلمهای کارتونی وبسیار محبوب  هیولا، در جستجوی نمو و  نیز قسمت دوم شاه شیر شاهد این قبیل دوبله های تاسف بار باشید. این فیلمها در حال حاضر باقیمتهای بسیار نازل(در حدود 1000تومن) و سطح توزیع وسیع (صدها هزار تیراژ)در اختیار متقاضیان گذاشته می شود.
در کنار این برنامه های دوبله شده می باید به سی دی های  حاوی انیمیشنهای تاریخی - آموزشی تولید شده توسط دفتر تکنولوژی آموزشی وزارت آوزش و پرورش نیز اشاره نمود که بصورت دهشتناکی ترکان و اعراب را انسانهای خونریز، ضد تمدن و ابله  و در مقابل فارسها را انسانهایی متمدن ،اخلاقی ونظیف نشان می دهد.
این سی دی های موهن و مملو از تحریفات تاریخی ، به رغم اعتراضات مردم بارها از شبکه آموزش صدا وسیما تحت عنوان داستان تاریخ برای دانش آموزان  منتشر شده است.طبعا ارتکاب چنین سیاستهای نزاد پرستانه ای به معنی  اعمال آپارتاید و نقض آشکار بند ج  ماده 29کنوانسیون حقوق کودک  است که می گوید:
«نسبت به والدين، هويت فرهنگی و زبان و ارزش های ملی سرزمين پدری ايجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ ديگر سرزمين ها را تقويت کند.»
اما  با ورود امواج ماهواره ها به درون خانه ها انحصار پخش برنامه ها از صدا و سیمای ایران گرفته شده است. بنحویکه در حال حاضر در برابر بیش از 20کانال رادیوئی و تلویزیونی ملال آور، جانبدارانه و تکراری صدا وسیمای ایران ، صدها کانال ماهواره ای به خصوص در زبانهای ترکی استانبولی،عربی، ترکی آذربایجانی،ترکی ترکمنی و کردی در حال دریافت در سراسر ایران است که از برنامه های بسیار متنوع آموزشی، انیمیشنهای جذاب، موسیقی های شاد و در کل پر محتوا برخوردار هستند.
در این میان پخش برنامه موهن «ضرورت آموزش کودکان )به اصطلاح (مناطق  دو زبانه  به زبان فارسی»، در مجموعه هفته گی عمو پورنگ ، از طریق کانال یک شبکه سراسری  در عصر روز جمعه 24 تیرماه ، بخوبی نشان داد که  دست اندرکاران شوونیزم فارس  به دلیل ناکامی های  مشهود در صدد استفاده از تمام ظرفیتهای فاشیستی خود هستند