۵/۱۲/۱۳۸۹

"تیراختور" بار دیگر فاشیسم را شخم زد...

در بازی تراکتور سازی آذربایجان و تیم میهمان راه آهن در تبریز، بازهم تمام تمهیدات رژیم اپارتاید نقش بر آب شد و "تیراختور" بار دیگر فاشیسم را شخم زد.
آنهایی که به رغم اهانتهای شرم آور طرفدارن تیم پرسیولیس تهران در ورزشگاه آزادی به هویت و ملیت ترک آذربایجانی ها، تیم تراکتور سازی را در خانه خود از حضور یاران و تماشاگران مشوقش محروم کردند، شاید باور نداشتند که روز یک شنبه دهم مرداد 1389 تمامی خیابانهای تبریز، تبدیل به سکوهای تماشاچیان خواهد شد و حماسه ای دیگر به بزرگی قورولتای های قلعه بابک در آن رقم خواهد خورد
 
آذربایجان ملت حماسه ها است.
تاریخ قوی و فرهنگ غنی اش، شجاعت و درایت کم نظیری را برای این ملت کهن و کبیر در گستره جهان رقم زده است.
هر طرفدار تیم تراکتور سازی آذربایجان وقتی به استادیوم می رود همراه با تشویق تیم محبوبش، حقوق برحق استعمار شده ملتش را در قالب شعارهای مبتنی بر اصول دمکراتیک و در بستری مدنی و مسالمت جویانه طرح می کند.
 
بعنوان مثال طرح شعارهایی چون "هارای هارای من تورکم"، "یاشاسین آذربایجان"، "تورک دیلینده مدرسه... اولمالیدیر هرکسه" و یا "آذربایجان یورودوموز... تیراختور بوزقوردوموز" از سوی دهها هزار تن از طرفدارن تراکتور سازی در استادیومها، نه تنها نمی تواند اقدامی علیه یک دولت و یا یک ملت دیگر تلقی شود بلکه در جای خود شایسته تقدیرهرعقل سلیمی نیز خواهد بود. ولی با توجه به اینکه رژیم آپارتاید و نیز فاشیزم مهاجم حاکم در ایران مخالف هرگونه آزادگی و آزاد اندیشی است در برابر برحقترین مطالبات مردمی ملت آذربایجان از خود عکس العملهای وحشیانه نشان می دهد.
نمونه های آنرا بارها بصورت خشونت آمیز، شرم آور و مشمئز کننده شاهد بوده و هستیم. در حوادث چند ماهه اخیر در استادیومهای ورزشی شهرهای بوشهر، اصفهان، مشهد، کرمان و تهران در کنار هزاران نیروی سرکوبگر رژیم، دهها هزار تماشاچی فارس زبان نیز در اقدامی بسیار بسیار حیرت انگیز، مشئوم و تاسف آور دست در دست حکومت ترور و وحشت گذاشت و با فحاشیهای نژادپرستانه ای که در هیچ جای جهان نمی توان موردی برای آن مشاهده کرد، چهره بغایت کریه نژاد پرستی فارس که دچار توهم خودبرتر بینی شده است را به وضوح نمایان ساخت.
البته تظاهر این قبیل اعمال، سابقه ای دیرینه دارد، چه در دوران شاه و چه در دوره شیخ، هم از جانب حکومتیان و حتی هم از جانب برخی از روشنفکران و بخشی از جامعه عقب مانده فارس زبان بارها و بارها مشاهده شده است.
 
از نمونه های آن اهانتهای وقیحانه مقامات عهد پهلوی به ترکها و یا توهینهای نفرت انگیز جمهوری اسلامی از جانب روزنامه ایران و یا از زبان اشخاص مدعی روشنفکری ای چون سید محمد خاتمی را می توان مثال زد.
انچه که در ماههای اخیر در استادیومهای فوتبال در شهرهای فوق الذکر مشاهده شد نشان داد که شعار "ایران برای همه ایرانیان" صرفا زمانی معنا دارد که برتری بینی فاشیزم فارس مورد اعتراض یا حتی تردید ملل تحت استعمار فارس قرار نگیرد. در غیر این صورت طرح هرگونه خواسته های مدنی مبتنی بر تساوی انسانها و ملتها با فحاشی، قلدری و وحشیگری فاشیزم مواجه خواهد شد.
در چنین شرایطی این سئوال مطرح می شود که آیا ملت ترک خواهد توانست همانند ملت فارس از حقوق مساوی انسانی- ملی در چهارچوب ایران برخوردار شود؟!
کارنامه مملو از تحریف، توهین، سانسور، نسل کشی، استثمار و خود برتر بینی فاشیسم در 90 سال گذشته علیه ترکها در ایران که حوادث اخیر شدت و عمق آنرا علنی تر ساخت بخوبی مبین ان است که وعده حصول به حقوق مساوی با فارسها برای دیگر ملل ایران در اینده ای بسیار دور نیز به هیچ وجه قابل باور نیست.  
حضور پر شور و شعور اقشار مختلف ملت ترک و طرح جسورانه مطالبات ملی در صحنه های متعدد جامعه، دلالت بر این دارد که انسان ترک در ایران در کسب حقوق انکار و غصب شده ملی خود تا پای جان مصر است و در مبارزه برای کسب آزادی ملی خود به هیچ قیمتی عقب نخواهد نشست.
آذربایجان خانه ما است و مبارزه با دشمنان آن به مثابه جانفشانی در راه ناموس ملی است.
 
بیانیه جمعی از آذربایجانی های مقیم ترکیه

هیچ نظری موجود نیست: