۵/۱۲/۱۳۸۹

"خ" بجاي "ك"، خوش بيني بجاي كج انديشي - آتنا

تراكتورسازي تيمي است كه فوتبال ايران را از سكون مطلق و مرداب بي توجهي بيرون آورد.
 فوتبال 88 مديون وجود فوتبال تراكتورسازي است. هواداران تراكتورسازي پديده ي بي چون و چراي فوتبال هستند.
حضور هواداران تراكتورسازي در استاديوم هاي ايران بهترين اتفاق سال گذشته فوتبال ايران و جهان بود.تراكتورسازي تيمي است كه بر پايه ي حمايتهاي مردم بنا شده است و بدون مردم تيمي عادي و بي حس و حال تراكتوري است.
اين جملات و دهها جمله ي ديگر را از زمانيكه ي كه داور سوت پايان بازي تراختور و استقلال را در سهند زد بدون وقفه در محافل ورزشي و حتي سياسي مي شنويم و مي خوانيم و تمام زبانها به زيبايي و در مدح تراختور مي چرخند، تا بحال نشنيده ايم كسي بطور مستقيم با تراختور دشمني كند؛ آري "دشمني" زيرا كه تمام كارهاي پشت پرده كه براي براندازي و سرنگوني سوگلي آذربايجان انجام مي شود سزاوار كلمه ي بهتري از دشمني نيست؛ كارهايي كه عادل زبان دراز و مزدك بي طرف!! و مسئولان و دست اندركاران رسانه ي ملي و روزنامه ها و سازمان ليگ و كميته ي بي انضباطي در حق تراختور و از آن بزرگتر در حق آذربايجان كرده اند؛ گويا عليه تراختور اعلام جهاد شده است...
دشمني ها، بد خلقي ها و نامهرباني هاي زيادي در مدت يك فصل حضورمان در ليگ برتر به خود ديديم و اندوهگين از اين همه ناعدالتي نامه نوشتيم و بيانيه داديم، درخواست كرديم و خواهش فرستاديم كه همواره در چارچوب قانون و دايره ي ادب بود ولي دريغ از كوچكترين عكس العمل و توجه به خواستهاي قانونيمان، ولي بودند و هستند تيم هايي كه از طرف شخص اول دولت خدمت گزار حمايت مي شوند گويي در همان حكم جهاد عليه تراختور حكم كمك بلاعوض و بي چون چرا نيز آمده است!
با وجود اين بي مهري ها و بيگانه انگاري هاي مسئولين امر، پديده ي زلزله وار تراختور، هواداران اين تيم فوتبال گونه از بدو شنيده شدن صداي اولين طبلهاي سرور و پايكوبي به ميمنت تولد دوباره ي بزرگ فرزند آذربايجان حمايتهاي پدرانه ي خود را بدون آني درنگ و غفلت آغاز كرده اند و هر لحظه بيشتر از گذشته بر دارايي گوهر وار خويش مباهات مي كنند و قدر آن را مي دانند تا جايي كه آن را بعنوانه سمبل و نماد آذربايجان در ايران شناسانده و كلمات را سوار بر اسب سرخ رنگ غرور در كوير لم يزرع دلهاي خفته در كينه و عناد به جولان در مي آورند، تا جايي كه ديگر دانشجويان و تورك بچگكان تهران نيز از آن بعنوانه پشتيبان فرهنگ و سلاح صلح وار دفاع از هويت زرين اما مدفون زير آوار كينه اي شيطاني، مي دانند و ديگر در مقابل زهرهاي آتشين زبانهاي بيمار، خاموش نبوده و آن را با پادزهر تراختور تسلا مي بخشند.

زمانيكه خبر صعود تراختور به ليگ برتر در ايران پيچيد خيلي ها تصور حضور تيمي معمولي با بنيه اي ضعيف و سست همچون تیم فارسي ها (استان فارس) را داشتند و چه بسا اگر نظرسنجي اي هم در مورد ادامه بقاي تراختور در ليگ انجام مي شد؛ اكثريت آن را محكوم به سقوط مي دانستند، ولي با اولين جرقه ي وجود نيروگاهي عظيم و مردمي و ابدي اين ظن و گمان جاي خود را به يقين بقاي تراختور در ليگ برتر داد و لحظه لحظه به اين باور عمومي رسيد كه ديگر تراختور در ليگ يك فوتبال نخواهد كرد؛ آري باوري كه مي خواهد تراختور را به پادشاهي ليگ برتر برساند و خداي فوتبال ايران كند.
ولي همواره كج انديشي هاي زيادي در راه رسيدن به هدف در مقابل هواداران تراختور وجود داشته و دارد، يكي از اين كج انديشي ها كه در اواخر ليگ به جبر نيز متمايل شد ممنوعيت ورود پارچه نوشته ها و پلاكاردهايي بود كه بجاي حرف "ك" از حرف "خ" در كلمه ي "Tractor" استفاده شده بود، حال شايد خواندن توضيحاتي در باب زبان ها و تفاوت تلفظ ها خالي از لطف نباشد. كلمه ي Tractor از ريشه ي لاتين "Trahere" برگرفته شده و در اوايل قرن نوزدهم ميلادي وارد زبان انگليسي شد، تلفظ صحيح اين كلمه كه از جمله ي كلمات وارداتي به زبان فارسي است بصورت \trak-tər\ مي باشد كه تفاوتي آشكار با آنچه در فارسي تلفظ مي شود دارد، كلماتي كه از يك زبان بيگانه وارد زباني مي شوند بر پايه هجاها و نحوه ي مصاحبت و ديالكت مردمان ساكن آن سرزمين تغيير پيدا مي كنند و در مواردي اين تفاوت تلفظ تا جايي عميق است كه شايد كمتر كسي از زبان ثالث توانايي شناسايي آن را داشته باشد؛ در اين بين زبان توركي كه زباني كاملا مستقل است(لازم به ذكر است سه زبان توركي، فارسي و عربي علي رغم در هم تنيدگي هاي غير قابل حذف كاملا مستقل و جدا از هم بوده و به ترتيب متعلق به خانواده زبان هاي اورال آلتايي Oral Altaic، ايندو يوروپين Indo-European و حامي سامي Hemi Sami هستند.) از اين قاعده مستثني نبوده و ورود كلمات وارداتي بدان با تغييرات تلفظي مواجه مي شوند؛ حال فرقي نمي كند كه اين كلمات فارسي باشند يا عربي و انگليسي. براي مثال در زبان توركي كلمه انگليسي Tractor
جاي خود را به Trakhtor داده است. متاسفانه در كشور ما ايران، افرادي در امورات فرهنگي صاحب منسب هستند كه شايد تخصص و تبحر لازم را نداشته باشند كساني كه كلماتي همچون "رستمينه"، "چرخبال" و "پيامك" را جايگزين كلمات اصلي استاندارد شده ي آنها يعني "سزارين"، "هلي كوپتر" و "اس ام اس" كردند كه تمام دنيا با كلمات آشنا هستند و شايد فقط ايران باشد كه دنبال جايگزيني براي كلمات استاندارد بين المللي است، براي مثال ريشه كلمه سزارين از اسم "ژوليوس سزار" برگرفته شده است كه از راه عمل جراحي سزارين به دنيا آمد و اصلا ربطي به رستم شاهنامه ندارد، يا كلمه هلي كوپتر كه در اصل فرانسوي بوده(hélicoptère) و از دو كلمه ي يوناني heliko- + pteron برگرفته شده و در همه جاي دنيا با لفظ هلي كوپتر شناخته مي شود و اصولا زباني كه پشتوانه ايي قوي داشته باشد نيازي به از بين بردن و گاها جبر براي عدم استفاده از كلمات استاندارد ندارد.
حال تفاوتهايي در باب زبان ارائه شد كه بدون در نظر گرفتن تعصبات و اهداف خاص استاندارد شده اند، ولي چرا گروهي از ايرانيان را بايد بخاطر فقط و فقط جابجايي يك حرف آزرده خاطر ساخت؟ آنهم در مقوله اي ورزشي كه موجبات نارضايتي آنان گردد؟ آيا قرن بيست و يكم زمان مناسبي براي به فراموشي سپرده شدن بي منطقي هاي قرون وسطايي و اعمال محدوديت هاي مضحك نيست؟

اميدواريم كه رنسانس بدبيني ها و تفكيك هاي آپارتايدي بزودي فرا رسد. به اميد روزي كه بمعناي واقعي تمام انسان ها در دهكده اي جهاني بدون محدوديت به زندگي آزادشان ادامه دهند و فقط و فقط با زبان دل با همديگر به مصاحبت بپردازند آنگاه ديگر لازم نخواهد بود جواناني براي اثبات و راضي كردن برخي ها ساعتها فكر كنند و مشغله ي شب و روزشان تغيير جاي دو حرف يك كلمه باشد. اين نوشته كوشيد در چارچوب قانون اشتباهات نابخشودني مسببان اين امر ناپسند را سرزنش و آنها را براي برگشت از موضع خصمانه در پيش گرفته شده ترغيب نمايد و از آغاز ليگ دهم كه بازي بسيار حساس تيم تراكتورسازي و پيروزي گل سرسبد آن خواهد بود كج انديشي هاي معاندانه ي بي ثمر جاي خود را به خوشبيني هاي دوستانه و انساني بدهد و تراختورچيان آسوده خاطر "تراختورشان" را به استاديوم هاي كشور ببرند.
 

هیچ نظری موجود نیست: