۴/۱۱/۱۳۸۹

لزوم ارتقاء مدیریت و سازماندهی در حرکت ملی آذربایجان جنوبی - یعقوب‌ گؤنئیلی

یاد گرفتن شنا در مکانی که آب نیست بعید است.

 
مقدمه: کسانیکه در گذشته زندگی می کنند و با پیش قضاوت تصمیم می گیرند حال و آینده را از دست می دهند، استفاده از فرم های تشکیلاتی تاریخ گذشته فئودالی و عشیرتی مجاهدین و فدائیان و حزب توده و دیگر گروهها و تشکلهای منقرض، دقیقاّ مثل این می ماند که بخواهی لوازم یدکی ماشین بخار را برای تعمیر موتورهای دوّار وانکل بکار ببری، باید این واقعیت را در نظر قرار گرفت، که بموازات رشد تکنولوژی و پیچیدگی های آن،  سیستم اقتصادی و روابط اجتماعی و مسلماّ روابط سیاسی و متعاقب آن روابط تشکیلاتی با تکامل شرایط حاظر، فرم و مشخصات جدیدی را باید بخود بگیرد، حرکت ملی آذربایجان ضمن مرزبندی با عقب ماندگی های ذهنیت های فرسوده سنتی و محافظه کار، خود را باید با شرایط جدید تکامل تشکیلاتی تلفیق دهد، که قطعاّ این کار انرژی بالائی می طلبد که نسل جوان می تواند همانند لوکوموتیو کاروان ارابه حرکت ملی را به سر منزل مقصود رهنمون سازد.
 
کسب تجربه در هر کاری منوط است به رو در رو و واقع شدن انسان در شرایط عملی و ملموس و معمولا انسان آموخته های تازه را از اشتباهاتش  یاد می گیرد،
 
از زمانیکه ملت تورک آذربایجان جنوبی موقعیتشان را در اداره حاکمیت دولت ایران، با حفظ هویت ملی خود از دست داده اند، امکان رشد و کسب تجربه مدیریت و سازماندهی با حفظ هویت و زبان مادری برای ملت آذربایجان محدود گشته، که هیچ آذربایجانی با حفظ هویت خود نتوانسته در پست های مدیریتی و یا سازماندهی، موقعیتی را احراز کند و در نتیجه این محرومیت، ملت تورک آذربایجان نتوانسته تجربیات لازم را کسب کند، تنها هویت بر باد داده ها این موقعیت را داشتند، که با اظهار شرمساری از تورک بودن و انکار و به باده فراموشی سپردن زبان مادری و مدفون کردن اصالت و نجابت خود ، این موقعیت ها را داشته اند، که البته تجربیات آنها بدرد ملت آذربایجان نمی خورد و همانند تجربیات مهندس میر حسین موسوی که فقط بدرد سازماندهی جنبش سبز با هویت فارس می خورد، که باب طبع سلطنت طلبان مجاهدین و حزب توده که بر اساس فرضیات احمد کسروی و با انکار دیگر ملیتهای غیر فارس در ایران و با نامیدن ملتها با واژه هائی مثل قوم و قبیله محبوب پانیرانیست ها واقع گردیده است، در کل دوره حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی، حتی یک استاندار و یا فرماندار و یا شهردار تورک با حفظ هویت تورک و افتخار به تورک بودنش را در کلیه شهر ها و استانهای تورک نشین نمی توان پیدا کرد و این نشانگر این است معتقدین به هویت ملی، از امکان کسب تجربه مدیریت وسازماندهی بی نصیب مانده اند، و این بزرگترین نقطه ضعف ملت ماست، که باید خود را آماده بالا بردن سطح دانش مدیریت و سازماندهی بکند، تا  برای حزب گردانی و دولت گردانی و فرماندهی قادر باشد و ملت ما از آن حالت رعیت و یا سرباز حرف شنوی دوره فئودالی و عشیرتی باید خارج شود، و هر کس در هر پستی و مقامی، هر کاری را که انجام می دهد، باید علت انجام کار خود را خوب درک کند و پیوند حفظ هویت و حاکمیت ملی و نحوه دولتگردانی، دقیقاّ برایش توجیه شده باشد،
 
حکومتهای فارس به کسانی از بین ملت تورک قدرت داده اند که از تورک بودن خود شرم می کنند و از کودکی در مدارس بخاطر تورک بودن توسط همکلاسیان فارس تحقیر شده و همه حقارت ها را به خاطر تورک بودن پدر و مادرش و یا یکی از والدینش در حق او اعمال گردیده و به این کودکان علت تحقیر را تورک بودن القاء گردیده است و این کودکان بیگناه بخاطر فرار از تحقیر به جرم تورک بودن، برای اینکه بتوانند همانند دیگر کودکان زندگی نرمالی داشته باشند و دقیقاّ بدین خاطر و نا آگاهانه، از تورک بودن شرم می کنند و به ملت تورک پشت کرده و نفرت پیدا می کنند و به افراد انتقامجو بر علیه ملت تورک تبدیل می شوند، که بعضاّ بمراتب بیشتر از فارسها بر خورد تحقیر آمیزی نسبت به ملت تورک دارند، روایتی است که یکی از اجداد هیتلر گویا یهودی بوده و بدین خاطر در کودکی شدیدا تحقیر شده و علت نفرت و آلرژی او نسبت به قوم یهود در این رابطه بوده است و در شرایط حاظر هم در بعضی از دو رگه های قدیمی اروپائی بیشتر از خود اروپائیها، گرایشات ضد خارجی مشاهده می شود،
 
در آذربایجان آنهائی که به تورک بودن خود افتخار می کنند، هرگز شانس آنرا نداشته اند، که در جائی در سیستم فارس تشکیلات گردانی کنند و اگر هم در بین گروههای سیاسی بودند، زیر نظر هژمونی فارسها بوده اند با توجه به کلیه موارد مذکور طبیعاّ تشکیلات گردانی در حرکت ملی ملت تورک آذربایجان جنوبی در نقطه شروع می باشد و ما همگی باید اذعان داریم که در مورد مدیریت و رهبریت و لیدر بودن، از ٢١ آذر ١٣٢٥ تا کنون وقفه افتاده و این بخش از تکامل باز ایستاده و با قبول واقعیت و با برخورد واقعی با مسآله، امکان شروع تکامل برای پیشتازان حرکت ملی میسر خواهد گردید و گر نه در غرور کاذب اسیر گشته و دون کیشوت وار با افتخار به تجربیات تاریخ گذشته گروههای سیاسی منقرض، امکان تکامل را بر روی خود خواهیم بست، پس باید باور کنیم و قبول کنیم و حرکت را از صفر شروع کنیم و آنهائی هم که در آذربایجان شمالی شانس تجربه داشتند، که آن تجربیات هم درشریط جنوب قابل تلفیق نیست، با خط بطلان کشیدن به کلیه تجربیات گذشته و با تقبل نبود تشکیلات و یا آموزش تشکیلات گردانی به شکل سیستماتیک و علمی و مدرن به پیشواز احداث اولین پایه های تشکلهای ملت آذربایجان برویم و شاید کنفرانس بروکسل نقطه آغازی باشد، برای ایجاد پایه های پارلمان موقت آذربایجانی ها در تبعید و شروع مطالعه قوانین و نحوه گرداندن تشیکلات در دیگر کشور های مترقی جهان، بعنوان تجربه شروع بکار ببندیم،
 
با توجه به شریط خاص آذربایجان جنوبی، گوش فرا دادن به نظریات نسل جوان و ایجاد فرم های مدرن تشکیلات و مدیریت و سازماندهی منطبق بر شرایط حاظر و فراموش کردن و مرزبندی های جدی با تجربیات و یا افتخارات تاریخ گذشته و پالایش آن تجربیات ناموفق و غیر قابل اجرائی، شامل:
 
١- پالایش و به همراه نیاوردن کوپی تجربیات تشکیلاتی گروهها و احزاب و سازمانهای قدیمی سیاسی منقرض شده مثل سازمان مجاهدین و فدائیان و حزب توده و شاه دوست و جبهه ملی به حرکت ملی آذربایجان،
 
٢- پالایش و الگو قرار ندادن تجربیات همکاری کوتاه مدت با حکومت موقت ایلچی بی در آذربایجان شمالی که با توجه به اعمال چهار نسل حاکمیت کمونیستی و به علت نبود تجربیات حکومت گردانی و مدیریت که در برابر امواج متلاطم سیاسی نتوانست دوام بیاورد،
 
٣- پالایش و حذف مطلق افتخارات خانزاده و یا بی زاده بودن در گذشته، در واقع حق تقدم قائل شدن بخود، بخاطر دارا بودن اصالت و نجابت و تجربیات رعیتداری و نشانه مزیت و برتری دانستن ایل و تبار بزرگ، که در گذشته صاحب قدرتی بوده اند، و عدم ایجاد و احداث تشکیلاتی بر اساس اعتماد های عشیرتی و ایل بیگی و فامیلی و هم ایلی،
 
جامعه مدرن با ذهیت مدرن، تشکیلات مدرن و سیستماتک می طلبد،
 
ما زمانی  می توانیم شروع به تکامل کنیم، که از پرواز در بالای ابرها پائین بیائیم و با واقعیت های ملموس دست به گریبان شویم و قبول کنیم که درابتدای راه ایجاد تشکلها هستیم و در این حالت است که امکان شروع به رشد میسر خواهد شد و خواهیم توانست با گامهای محکم برای ایجاد تشکیلات سالم و دمکراتیک نائل آئیم، در مجموع شرایط فعلی آذربایجان حالت خاص خود را دارد و با نسخه های تشکیلاتی بشکل کوپی و یا تقلید، که به جز ایجاد اختالاف و شکاف در حرکت ملی هیچ حسن دیگری را برای ملت ما نمی تواند به ارمغان بیاورد، چون ظهور و رشد هر پدیده ائی داری مشخصات و مختصات زمانی و مکانی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود را دارد، و با کنار گذاردن ابزار های مدیریتی قدیمی، که بدلیل عدم کارآئی و غیر دمکراتیک بودن آن تشکلها  منقرض شده اند، بزرگترین خدمت برای نسل جوان محسوب خواهد گردید، و از این گذشته اصلا صحیح و دور عقل است که تشکل های آذربایجانی ها بر مبنای افکار پوسیده تاریخ گذشته بنا شوند،
 
پاورقی: شرکت کردن در کنفرانس بروکسل امری است پسندیده و جهت هم آوائی و ابراز نظر، نه حضور برای کف زن و صحیح است احسن گفتن و نه برای انکار و نهی افکار و یا تحقیر و تهمت، بلکه صرفاّ ارائه نظریات جدید و مباحثه منطقی با افکار کنسرواتیو و نشان دادن راههای جدید برای تشکیل احتمال ایجاد پارلمان موقت آذربایجانی ها در غربت و برای بالا بردن آراء و نظرات حامیان مدرنیسم و دمکراسی،
 
برخورد منطقی و جدی با قیافه های تکراری و وارثان ولایت فقیه آینده آذربایجان جنوبی، و با حضور خود مانع امکان اعمال سیاست سنتی و محافظه کارانه و جو فئودالی و عشیرتی گردیم و با تمام توان ومنطق خود کنفرانس را بسوی دمکراسی عملی و اجرائی سوق دهیم، درحال حاظر بزرگترین مصیبتی که حرکت ملی را زیر سایه خود گرفته افکار بازمانده از گذشته از روابط فامیلی و همشهری گری و یا عواطف و افکار باز مانده از گذشته و روابط حزبی و گروهی گذشته و یا حضور در تشکیل پایه های حکومت اولیه آذربایجان شمالی که در آن رابطه با هم صمیمتی دارند، انتخاب قیافه های غیر تکراری  و دخالت مثبت و مؤثر در تدوین بیانیه ها و نظریات، ایجاد امکان تصمیمات واقعی جمعی نه گروهی و فردی ، ارائه راههای عملی خروج از بحران و جو ضد تشکل در حرکت ملی، اجتناب مطلق از نق زدن و پرخاشگری و اعمال سیاست حذفی، انتخاب گردانندگان جلسه بشکل دمکراتیک و علنی، عدم امکان دخالت ابزار های انسانی و ایجاد شرایطی برای ممهور کردن هژمونی گروهی خاص، عدم حضور صامت در جلسه،
 
جو سنگین اعمال سیادت فئودالی بزرگترین درد ملت ما در حرکت ملی آذربایجان جنوبی است، که یکروزی این جو باید شکسته شود و همه بتوانند در این حرکت نقش تأثیر کننده ائی داشته باشند نه حضور برای کف زدن و یا تکرار مکررات طوطی وار گفته های چند دهه اخیر، چون هر پدیده ائی که سرعتش کم و یا متوقف می شود، همانند آب راکد می گندد، و آذربایجانی ها با راکد ماندن خود، باعث شادمانی راسیسم فارس چه در حاکمیت و چه در اپوزسیون نخواهند گردید،
 
آیا آذربایجان بهانه ائی است که ما خودمان را مطرح کنیم؟ و یا خودمان را در این مجموعه حرکت ملی عضو مؤثری می بینیم برای رهائی آذربایجان، منیم آذربایجانیم شرفیم شؤهرتیم شانیم

هیچ نظری موجود نیست: