۳/۰۴/۱۳۸۹

یابندگان راه حلهای جدید، از گذشتگان تقلید نمی کنند و اشتباهات آنها را تکرار نمی کنند ــ یعقوب ‌گؤنئیلی

اگر تنها ابزاری که فرد می شناسد، چکش باشد، همه چیز را شبیه میخ می بیند،
یافتن راههای جدید و عملی برای نجات آذربایجان از مطالعه و جستجو کردن و تقلید راههائی که توسط دیگر رهبران در گذشته پیموده اند حاصل نمی گردد، بلکه با بررسی های دقیق مسائل و مشکلات ملموس فعلی آذربایجان و مقایسه راه حل ها، با دیدی واقعی و منطبق بر شرایط موجود و با امکان تجدید نظر، بر حسب روند شرایط روز امکان پذیر می گردد،
 
رهبران آذربایجان باید مواظب افکارشان باشند، که افکارشان تبدیل به کلمات می شوند،
 باید مواظب  کلماتشان باشند، که کلماتشان تبدیل به اقدامات جدی می گردند
باید مواظب اقداماتشان  باشند، که اقداماتشان  به عادت های روزمره ملتمان تبدیل می شوند،
ملتمان باید مواظب عادت های روزمره اشان، که به واسطه رهبران القاء می گردد باشند، که این عادت ها  شخصیت اجتماعی ملتمان را می سازند،
ملتمان باید مواظب شخصیت اجتماعی شان باشند، که شخصیت اجتماعی ملتمان، سرنوشت و موجودیت آتی ملت آذربایجان را رقم می زند،
اینکه ما چه  افکاری داریم و یا تا چه حدی دانا هستیم و یا چه اعتقاداتی داریم، دارای اهمیت زیادی نیست، تنها چیزی که اهمیت دارد این است، که در حال حاظر مشغول انجام چکار نتیجه بخشی برای رهائی آذربایجان هستیم،
در کار برای نجات آذربایجان پول را ملاک عمل خود قرار ندهیم، عاشق شدن را با عشق به آذربایجان تجربه کنیم، وقتی برای آگاه کردن ملت آذربایجان لب به سخن باز می کنیم منتظر گرفتن پاداش، تشویق، کف زدن و هورا از طرف مردم نباشیم،
پالایش ذهنیت عشیرتی و فئودالی در حرکت ملی آذربایجان،
بدو شروع هر حرکت ریشه داری مثل جاری شدن سیلاب گل آلودی است، که هرآنچه که در مسب رودخانه باشد با خود می شوید و می برد، ولی بعد از فروکش کردن سیلاب ، گلها رسوب می کنند و آب زلال می گردد و کف رودخانه دیده می شود،
حرکت ملی آذربایجان بعد از طی کردن مرحله سیلاب اولیه، راهی را که جوانان امروز انتخاب کرده اند، راهی است زلال و شفاف و علمی، رهبری فردی دیگر مقبولیت خود را در بین این قشر آینده نگر و آینده ساز از دست داده، نسل جوان به عدم سازگاری رهبریت فردی در رابطه با زیر پا گذارده شدن دمکراسی و آزادی ها فردی واقف شده، و از موضع منافع ملی آذربایجان، رهبری فردی را آسیب پذیر می شناسد، نکات قوت و ضعف دو سیستم رهبری فردی و رهبری جمعی را باید مقایسه و سبک سنگین گردد، از موضع منافع ملی، رهبری جمعی حرکت ملی را تهدید نمی کند، تنها نقطه ضعف این سیستم، عدم امکان تصمیم گیری سریع می باشد، چون برای تصمیم گیری نظرات مختلف از ابعاد و زوایای مختلف بازنگری گشته و بیان می گردد و از جمع و ماحصل مذاکرات منطقی ترین تصمیم با قانع کردن هیئت تصمیم گیری اتخاذ می گردد، در رهبری فردی، رهبر با انواع مختلف خطرات دست بگریبان است، مثلا قتل یا ترور رهبر، مریضی رهبر، اشتباه رهبر، خیانت رهبر، که می تواند نفس حرکت ملی را بکلی قطع کند، همانطور که ستارخان و یا پیشه وری و دیگر رهبران آذربایجان با یک اشتباه و با اعتماد به فارس و روس باعث قتل خود و از هم پاشیدن حرکتهای ملی گردیدند، در واقع رهبری فردی مثل موتور سیکلت دو چرخه ائی می ماند که با کوچترین سانحه سرنشین آن با سر به زمین می خورد و شدیدا مصدوم و یا به هلاکت می رسد، در صورتی که رهبری جمعی مثل اتومبیلی می ماند که در سوانح غیرمترقبه بر روی چهار چرخ تعادلش حفظ می شود و امکان مصدوم شدن سرنشینان آن خیلی کم است،
شکوفائی استعدادهای افراد یک تشکیلات در رهبری فردی بستگی به پسند و سلیقه فردی رهبر می باشد و در نتیجه تملق به رهبر شدیدا رشد می کند و معمولا از رهبر موجودی ماوراء الطبیعه می سازند، که خود رهبر هم به مرور زمان باورش می شود، ولی در رهبری جمعی، رشد افراد منوط به تلاشی است که  افراد در پیشبرد اهداف حرکت از خود نشان می دهند و نقش تملق کمتر و باعث رشد دمکراسی می گردد و نقش توانائی های فرد در یک مجموعه بیشتر می گردد و در نتیجه کیفیت تصمیم گیری بالا می رود و بالنسبه عدم آسیب پذیری حرکت ملی  تضمین می گردد،
ما هزاران نقاد و داستان نویس داریم صدها تاریخ نویس که بدنبال رد پای پیشینیان ما و افتخارات آنها  هستند ولی کسی نیست دنبال این باشد که آنها در گذشته چه کارهائی می کردند و در کجاها  اشتباه کرده اند که نمود آن این شده است که ما حالا با چنین جمعیت کثیر اکثریتی، ازنظر روحی اسیر ملتهای اقلیت شده و به  این روز افتادیم،
افراد معدودی در حرکت ملی به کار  تجزیه و تحلیل و بازیابی علتها مشغول می باشند و در نتیجه امکان  آنالیز مسائل محدود گشته و متعاقباّ راه برون رفت از بحران پیشآمده در حرکت ملی و راه حل های قابل اجراء برای کاهش بحران کمتر ارائه می گردد، ما صدها  نقّاد و منتقد تنقیدگر در کمین نشسته داریم، که مثل مرده های متحرک و بخودی خود هیچ حرکتی از خود نشان نمی دهند، ولی به محض اینکه یک نفر بخت برگشته به همراه یک ایده جدیدی وارد میدان کارزار می شود، تمام نقّادان سرشان را از محل استتار خود بیرون می کنند، و بعد از شنیدن نصفه نیمه نظرات شروع به اظهار نظر می کنند و معمولا اینطور شروع می کنند، نظرات شما خیلی جالب است، امَمّمّا  صحبت کلاّ در آن مورد  نمی رود و اگر شما زحمت کشیدید دستان درد نکند، ولی این حرفها و نظریات تکراری و در گذشته ما از این فکرها کرده بودیم، این افکار کلا بیفایده است وعملی نیست، بیش از پنجاه در صد نظرات شما اشتباه است، پس در نتیجه کل نظرات شما ثناری ارزش ندارد، آنچنان بال و پر این افراد را می شکنند که دنیا در جلو چشمشان تیره و تار می گردد، اینها در مجموع از یک لیوان آب نیمه پر، همیشه قسمت خالی آن را می بینند، البته این افراد، خودشان را هم هرگز به درد سر نمی اندازند و همیشه می گویند، درگذشته ما اقدام کردیم نشد و با مرکز ثقل قرار دادن خود، افکار تازه ائی با نیروی گریز از مرکز را تلاش می کنند به مرکز سکون جذب کنند و با مرتدین، به تهمت و بهتان و ترور شخصیت متوسل می شوند و از گردونه حرکت ملی به بیرون پرتابش می کنند،
قبول کردن واقعیت خود شروع تکامل هر ملتی است، باید ببینیم اجداد ما مثل کوراوغلی در برخورد با واقعیت چه برخوردی از خود نشان می دادند، وقتی کوراوغلی برای اولین بار مرگ گاو قوی جثه ائی را با شلیک تفنگ شاهد می شود، به قدرت گلوله تفنگ پی می برد و بلافاصله خود را از شمشیر خلع سلاح کرده و می گوید دیگر دوران مردی و مردانگی بپایان رسیده، و امروز حرکت ملی مثل ماشینهای دو سیلندری می ماند که با سرعتی بالاتر از ٢٠٠ کیلومتر در ساعت، می خواهد از همه ماشینها سبقت بگیرد و قطعا بعد از طی مسافت کوتاهی در اثر فشار موتورش از کار می افتد، باید با ائتلاف و اتحاد همانند ماشین دوازده سیلندری بود، که با یک نیش گاز، بتواند از همه ماشینها سبقت بگیرد، باید بر اساس منافع مشترک و با توجه به منافع ملتمان در کنار هم باشیم و از  تفرقه و رهبری فردی دوری کنیم، چون تفرقه در بین یک ملت مثل موریانه تار و پود آن ملت را می بلعد،

هیچ نظری موجود نیست: