۳/۰۴/۱۳۸۹

گینه دئییره م"یاشاسین آزربایجان"

امروز روز عجیبی بود، روز خنده های غرور، گریه های تاسف، ناله های زجر، شگفتی روزگار.
امشب نا امید نخواهم بود، پر امید خواهم گفت، با غرور خواهم گفت من "آذربایجانی ام"؛ چرا که روزی بزرگ را برای خودم آفریدم روزی که در آن همه ی "نااهلان" و "نامحرمان" بودند
تا گسترش مان را تحقیر کنند گسترشی که تنها نبود در میدان نبرد آزادی، گسترشی که این بار به زبانی دیگر غیرت و مردانگی را به ایرانی ها آموخت، آموخت که جوانمردانه بازی کردن به چه معناست! زیر هجمه ی رسانه ها قد را برافراشتن به چه معناست!، آموخت که چطور می توان باخت اما نباخت...
 
روز عجیبی بود، برای همه یمان برای فوتبالمان شاید برای گسترش آذربایجان هم بهتر کسب تجربه بود، تجربه ای که ارزشش برایمان بیشتر از جامی فلزی است، البته جام را هم او برد، جام با معناتر از جام پرسپولیس ها جامی که دل میلیون ها آذربایجانی در آن نهان می تپد؛ برای ما گسترش دو ساله "قهرمان" است.
 
گسترش آذربایجان شانس آسیایی شدنش را از دست داد و ما امیدهایمان را برای به رخ کشیدن موجودیت مان به جهانیان ولی کیست که از بازی آبی های آذربایجان ناراضی باشد؟ کیست که اما و اگری را برای بازی عالی گسترشی ها به زبان بیاورد؟ کیست که بگوید ما برتر نبودیم؟
 
ولی زیاد هستند کسانی که گله دارند از رفتارهای ناشایست رسانه ی ملی مان، زیادند کسانی که بغض گلویشان را گرفته ولی نمی توانند فریاد بزنند دردشان را!
 
از این نااهلی ها...
 
از این نامردمی ها...
 
باز هم رسانه ی ملی مان صدایمان را خفه کرد و در طول بیش از صد دقیقه بازی فقط چند ثانیه ی گذرا از آذربایجانی های حاضر در استادیوم را به ایرانیان نشان داد، مطمئنا قاب تلویزیون آنان و قدرت فکر و تصورشان توانایی گنجاندن عظمت و شکوه آذربایجانیان را ندارد... آری اینچنین است!
 
ولی شاهکاری بس عجیب تر را اینبار شاهد بودیم شاهکاری که مانند شگفتی گسترش و شاید هم بزرگتر از آن است!!
 
شاهکاری که رسانه ی ملی سرود "ایران من" را با پخش گلهای پرسپولیس نشان می دهد؟ مگر آذربایجان ایران نیست؟ مگر تیم محبوب رسانه ی ملی توانسته تیمی خارجی را در فینالی بس گران ببرد و جامی را بالا سر؟
 
واقعا در شگفتم...
 
نمی نویسم از این نامردمی ها، نمی نالم از این نامهربانی ها فقط به این جمله که با امروز هم آشناست بسنده می کنم "آذربایجانی ها در آزادی خرمشهر سهم بزرگی داشتند"
 
امروز را در ذهنم به یادگار خواهم گذاشت روزی که با غرور طعم شکستی را چشیدم که در آینده چاشنی شیرینی پیروزی هایم خواهد بود، شکستی که پلی خواهد بود برای افتخاراتم...
 
با وجود شکستم باز می غرّم یاشاسین آذربایجان زیرا که وارث کسانی هستم که با مرگ بیگانه اند و با جاودانگی هم پیمان، من می مانم زیرا که باید باشم، من می خوانم زیرا که باید بخوانم، من امیدوارم زیرا که ایمان دارم گلجک بیزیمدییر...
 
من گینه دییرم "یاشاسین آذربایجانیم"

هیچ نظری موجود نیست: