۱/۱۱/۱۳۸۹

رشد تصاعدی آگاهی هویت خواهی در آذربایجان جنوبی و نگرش های ایده آلیستی در خارج

مردم ترک ساکن آذربایجه وان جنوبی و یا دیگر نقاط ایران بخاطر غوطر بودن در درون دردهای ملموس اجتماعی، هر آن درجه دو شمرده شدنشان را توسط حاکمیت فارسمدار و ملت فارس با گوشت و پوست و استخوان خود احساس می کنند،

و حرکت بدون تشکیل حزبی خاص مثل شکر محلول در آب به حرکت خود ادامه می دهد و این حرکت قابل نسخه دادن نیست، کافی است دریچه ائی گشود و تجمعی عمومی برای حضور مردم علی الخصوص نسل جوان برای ارتباط و تبادل نظر برپا گردد، معتقدین به احراز و کسب هویت ملی افراد خاصی نیستند، همان افراد کوچه و بازار از هر طیفی هستند از دانش آموز و دانشجو و معلم گرفته تا کلیه کارکنان و زحمتکشان جامعه و اصناف و بازاریان و تجار و صاحبان کاخانجات و نیرو های نظامی و انتظامی همه و همه به نحوی در ته دل خود از ممنوعیت تحصیل و مکاتبه به زبانی غیر از ترکی و خوارشمرده شدن ملیتشان عذاب می کشند و از روی ناچاری و بخاطر نان شب و یا موقعیت شغلی دست به عصا راه می روند،

شما تصور کنید در یک شهری حداقل ده در صد مردم در اثر آگاهی به هویت و ملیت خود از تحمل شرایط تحمیلی موجود تبعیض نژادی حاکمیت و ملت فارس به تنگ آمده باشند و مردم هم بطور ضمنی این ده در صد را حمایت کنند و یا حتی افرادی بیطرف باشند و حداقل به حرکت ضربه نزنند قطعا سیستم و ذهنیت فارس مدار نمی تواند در برابر بی توجهی ملی و برسمیت شناخته نشدن اتوریته اشان در سطح شهر ترک نشین دوام بیاورد، قطعاّ خود را نماینده استعمار فارس اشغالگر احساس کرده و خود را عضو زائد در جامعه ‌آذربایجان احساس خواهد کرد و بطبع بار و بندیلش را در آن شهرخواهد بست و فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد،

این روندی است طبیعی که مردم ‌آذربایجان امروز بدون جلب توجه و آلرژی زائی به رشد طبیعی خود ادامه می دهند دامنه پژواک امواج آگاهی هر روز پر طنینتر رساتر و بالغتر و عامه فهمتر می گردد ملت آذربایجان فرزندان شاغل در نیروی های نظامی و انتظامی را هرگز از خود جدا نمی دانند و بعنوان فرزندان ترک آذربایجان در آغوش والدین خود جای دارند و مادران و پدران ترک زبان چشم امید به همیاری آنها درکنار دیگر فرزندان ترک خود دوخته اند،

حرکت در داخل تکامل علمی و روند رشد طبیعی خود را طی می کند کسی خود را رهبر نمی داند و کسی هم نمی خواهد خود را رهبر جا بزند، همانند پرواز درنا و پرندگان مهاجر با نظمی خاص بدون تداخل و تصادم با هم، یک حرکتی کاملا ریشه دار و آگاهانه و بالغ و بدون احساسات و بر مبنای منافع ملی، گره خورده در منافع اقتصادی تک تک ملت ترک آذربایجان، جهت رسیدن به سر منزل مقصود، برای کسب حقوق طبیعی و مادر زادی خود به پیش می رود

امروز هویت طلبان تلاش می کنند تا حساب ملت ترک آذربایجان را که سالیان سال تحقیر شده اند را از ملت فارس که خود را اشرف مخلوقات می دانند جدا کنند

تلاش کنیم حساب حزب الله ترک را که سوسک نامیده شده با حساب فارس حزب الله را که خود را اشرف مخلوقات می داند جدا کنیم،

تلاش کنیم حساب کمونیست ترک را که سوسک نامیده شده با حساب فارس کمونیست را که زبان فارسی را زبان رسمی می داند و همه باید بزبان او تکلم کنند، جدا سازیم،

تلاش کنیم حساب لیبرال ترک را که سوسک نامیده شده با حساب فارس لیبرال که خود را قیم ملت ایران می داند جدا کنیم،

تلاش کنیم حساب سکولار ترک را که سوسک نامیده شده با حساب فارس سکولار که خود را در رأس امور می بیند جدا کنیم،

تلاش کنیم حساب زن فیمنیست ترک را که سوسک نامیده شده با حساب فارس زن فیمنیست که به مساله ملیتها بیگانه است جدا کنیم،

امروز اگر بسیجی های ترک آذربایجانی را برای سرکوب هویت طلبان می فرستند، بسیجیان با شعار های منطقی برادران ملت ترک خود مواجه می شوند، که بیانگر درد و دل سالیان سال تحقیر و توهین نژادپرستان فارس حبس شده در سینه هایشان می باشد و آنچنان در دلشان می نشیند، که بعنوان یک هویت طلب به پایگاههای خود باز می گردند و این حرکت علمی و منطقی و هنر در انتخاب شعار مناسب دل هر ترک آذربایجانی را به درد می آورد، که جزو افتخارات تاریخ ملت ما در آذربایجان جنوبی محسوب می شود، که در تاریخ ثبت خواهد شد،

ملت ترک چه گناهی دارد که نمی خواهد قیافه ملت فارس را ببیند، این حق طبیعی ملت ماست، مشکل در پیش ملت ما نیست، این ملت فارس است که علتش را در پروسه رفتار های تبعیض گرایانه وتحقیر آمیز و راسیستی تاریخی خود با ملت ترک آذربایجان باید جستجو کند،

همه ملت ترک آذربایجان همسنگران ما هستند و در این شرایط خاص دربرابر ملتی که ما را سوسک می نامند ما موظفیم که تعصب همدیگر را نگه داریم، فرقی نمی کند، همه ترکهائی که در آذربایجان به ترک بودنشان افتخار می کنند در صف حرکت ملی هستند، هر آذربایجانی درحق ما بیحرمتی کند به حساب ندانمکاری باید گذاشت، چون دشمن واقعی ما راسیسم فارسی است که ما را خر و سوسک خطاب می کند،

امروز کل آذربایجان یک حزب است، امروز مرامنامه و اساسنامه ما مصیبتی است که بر سر ملت ما وارد شده، می باشد، امروز کل آذربایجان یک ید واحد است، چون درد نژادپرستی و درجه شمره شدنمان بیسوادی به زبان مادری ممنوعیت تکلم و کتابت به زبان مادری به ما تحمیل شده، ما ملت بی خانمان و دربدر در وحله اول سر پناهی بنام وطن باید داشته باشیم، امروز مرامنامه و اساسنامه همه احزاب بر مبنای آنادیلی و وطن تورپاغی باید استوار گردد، ابتدائی ترین خواست کلیه گروهها از چپ و راست و لیبرال و میانه رو و مذهبی چیزی نیست بجز زبان مادری وهویت ملت ترک آذربایجان و سرزمین آذربایجان، که این نه ربطی به دین دارد و نه ربطی به آئین و ایدوئولوژی دارد،

خون را با خون نمی شویند، این از کلمات قصار اجداد ما است، ما در آذربایجان حکومت آشتی ملی برپا خوهیم کرد، همه فرزندان ملت ترک آذربایجان فرزندان ما و فامیل های ما هستند، همه ما بسوی اصلاح جامعه خود به پیش خواهیم رفت نه درجهت انتقام و قصاص و اگر کسانی در گذشته در اثر جبر شرایط، شرایطی غیر اختیاری بر آنها تحمیل گردیده و مرتکب خطائی شده اند، ما در جهت صلح و اصلاح پا جلو خواهیم گذاشت، چون در آینده آذربایجان اجرای حقوق بشر باید دقیقا استوار بر قوانین سازمان ملل و همانند کشور های مترقی جهان باید اجراء گردد،

در خارج بر مبنای ذهنیت لا شریکه له ششدانگ رهبریت آتی آذربایجان را در مالکیت خود می دانند و هیچ کس را مجاز در دخالت در امور رهبری و تصمیم گیری را برسمیت نمی شناسند و هر اقدامی و حرکتی باید پیرو نظرات این افراد باید هدایت گردد،

هر شب خواب پرواز با هواپیمای ایرفرانس به مقصد تبریز و قبرستان وادی رحمت را می بینند، دقیقا همانند آمدن خمینی به تهران و بهشت زهرا که ذهنیت حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله را در ذهن آدمی تداعی می کند و کسی جرئت نمی کند به اینها بگوید بالای چشمت ابروست و در برابر کوچکترین انتقادی، برای حذف فیزیکی منتقدین خود، چنان سناریوی پلیسی جاسوسی همانند صیغه سه طلاقه، که ازدوج مجدد را غیر ممکن می سازد، می نویسند و تمام راهها را به روی خود و طرف مقابل می بندند و با چسباندن بزرگتری زشت ترین مارک و اتهام و بهتان که دیگر با هیچ مواد پاک کننده و وایتکسی نمی شود تمیزش کرد نسبت می دهند و چون معمولا همدیگر را نمی بینند و توسط تلفن یا ایمیل و یا دیگر ارتباطات کامپیوتری مرتبطند در نتیجه با خیال راحت و بدون شرم حضور به خاطر ناراحتی دوری از وطن و ناراحتی های شخصی خود را هم ضمیمه و اضافه کرده و شایعات را به توان ده رسانده و بطور وسیع پخش می کنند و به آخرین و بالاترین و رکیکترین و بی حرمتترین توهینها متوسل می شوند و بر خلاف تاکید آتاتؤرک مبنی بر تؤرکؤن تؤرکدن سورا دوستی یوخدی، در برخورد با این هموطنانمان، آدمی نتیجه می گیرد که آذرباجانلنین آذربایجانلیدان سورا دؤشمنی یوخدی،

روشنفکرانی که در خارج بر علیه دیکتاتورهای کله گنده داخلی مبارزه می کنند، بهتر است اول شروع کنند به تمرین مبارزه بر علیه دیکتاتورچه ها در خارج و از تجربه تزریق واکسن میکروب ضعیف شده جهت مقابله با میکروب قوی می توانند استفاده کنند، دیکتاتورچه های مشکوکی که هنوز قدرت نگرفته بساط اطلاعات و ضد اطلاعات و تحقیقات و سانسور و بایکوت را در ناف کشورهای دمکراسی راه انداخته اند و کسی هم بخاطر عشق به وطن جرئت نمی کند بگوید بالای چشمت ابروست و به خاطر به انحصار کشیدن رسانه ها و وب سایتها و امیلهای گروهی و به عنوان نخود هر آش در هر امری دخالت می کنند و اگر کنفرانسی و یا گرد همآئی بر گزار می شود بلافاصله توسط افرادی که زیاد کار می کنند و کمتر حرف می زنند و تعطیلات تابستان را همراه خانواده به سفارت ایران مراجعه و بعد از نوشتن توبه نامه و اخذ پاسپورت یکسره از آمستردام و یا لندن و یا فرانکفرت و دیگر شهر ها همراه خانواده به تهران پرواز کرده و در لحظه ورود به فرودگاه تهران هم طبیعاَ تخلیه اطلاعاتی شده و با خیال راحت چون مورد تائید حضرات هستند بعنوان افراد مورد اعتماد مشاوره می کنند و حتی بعنوان بازرس هم گمارده می شوند،

وقتی اسبها رم می کنند، چوپان گله ی اسب با دقت تمام نگاه می کند، تا اولین اسب رم کرده را شناسائی کند و با سرعت تمام بطرف آن اسب می دود و با تمام توان تلاش می کند، مهار آنرا بدست گرفته و سوارش می شود و بقیه اسبها را بدنبال اولین اسب رم کرده راه می افتند و چوپان گله اسبها را به طرف محل نگهداری و یا نقطه اول بازمی گرداند، در دنیای سیاست، حاکمان هم همین شگرد را به شکل پیچیده تری در قبال مخلفین خود و همچنین حرکت ملی آذربایجان جنوبی بکار می بندند،

آنهائیکه شب و روز مشغولند که هویتچی های باسواد و تحصیل کرده را به روش سیرینسه تمک و قینجخدیرماخ و قارا یاخماخ، با شخصیت آنها بازی کنند و در نهایت این افراد را به سرخورده گی هویت طلبی دچار و مبتلا سازند و شخصیت هائی مثل احمد کسروی از آنها تولید کرده و به راسیسم فارس تقدیم کنند، یا دلال هائی هستند که بنام ملیتچی بنگاه آدم فروشی برای راسیسم فارس باز کرده اند و مشغول تولید احمد کسروی های جدید برای مقابله با حرکت ملی هستند و یا اینقدر احمقانه در رویای رهبر شدن غرق شده اند که قادر به تشخیص سیاه از سفید نیستند،

علل سقوط افرادی با استعدای مثل احمد کسروی در دام و دامن و باتلاق نژاد پرستان فارس و باعث مصرف شدن اینگونه افراد همانند کود شیمیائی و پهن برای بارور کردن شاخ و برگ درخت راسیسم فارس را باید در ضعف سازماندهی جنبش ملی آذربایجان در آن برهه را باید بررسی کرد، که با آلرژی های خاص و حساسیت به بعضی افراد نتوانستند آنها را سازماندهی کنند و باعث طرد و بایکوت و تحقیر و تهمت و رنجش آنها گردیده اند و امروز رفتار سئوال بر انگیزی در بین افراد مشاهده می گردد، که این افراد بعد از دوستی با افراد صدیق ومؤمن و معتقد به رهائی آذریایجان و دارای فکر و ایده های جدید رهائی را به خاطر داشتن رسانه ائی خود، این افراد مستعد را به وسط میدان مبارزه می کشند و مثل بادکنک بادش می کنند و به هوا می فرستند در بالاترین نقطه به طور غیر منتظره نوک سوزنی به بادکنک فرو می کنند و بیرحمانه از نقطه اوج با سر به پائین سقوط می کنند و این افراد مشکل می توانند بخود بیایند، عکس العمل این افراد به سه شکل بروز می کند، یا دپرسیو می شوند و یا به افرادی مثل احمد کسروی و به ضد خود تبدیل می شوند و تا بخود بیایند راسیسم فارس بلعیده و حداکثر بهره برداری خود را از آنها می کند، تعداد قلیلی از این افراد، این نفرت را هم برروی نفرت های ضد راسیستی اضافه کرده و کل انرژی خود را جهت نابودی ذهنیت نژاد پرستی نژاد پرستان فارس صرف می کنند،

البته با کمال تأسف اکثر فعالین گمنام آذربایجان در خارج، نه بخاطر ترس از رژیم، بلکه بخاطر مصون ماندن از گزند تهمت و افترا و بهتان انحصارطلبان آذربایجان، در ناف دمکراسی اروپا و آمریکا بطور مخفیانه فعالیت می کنند و از درج نام حقیقی وعکس خود، خوداری می کنند

هیچ نظری موجود نیست: